مصلح آگاه

مصلح آگاه

امیرکبیر شجاعانه در مقابل نفوذ سلطه بیگانه که مشکل اساسی کشور بود ایستاد . مقام معظم رهبری
مصلح آگاه

مصلح آگاه

امیرکبیر شجاعانه در مقابل نفوذ سلطه بیگانه که مشکل اساسی کشور بود ایستاد . مقام معظم رهبری

دستاوردهای هشت سال دفاع مقدس


پیامدها و دستاوردهای دفاع مقدس (1) 
پیامدها و دستاوردهای دفاع مقدس (1)

نویسنده:دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی


پیامدها و دستاوردهای سیاسی ـ فرهنگی ـ اقتصادی دفاع مقدس 

دستاوردهای داخلی دفاع مقدس فراوان است، ولی ما در این نوشتار به مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازیم و تفصیل آن را به فرصتی دیگر و کتابی دیگر ـ ان‌شاءالله ـ وا می‌گذاریم. مهم‌ترین دستاوردهای داخلی دفاع مقدس عبارتند از:

1. اعتماد به نفس و خودباوری

از برکات مهم دفاع مقدس، تقویت اعتماد به نفس و خودباوری بوده است. ما در کوران دفاع مقدس به این نتیجه رسیدیم که باید خود را باور کنیم و با تکیه بر توانمندی‌های خود ـ به ویژه جوانان خداجو ـ کشور را اداره نماییم. تأثیر این خودباوری، بعد از جنگ در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فناوری‌های نوین دفاعی، نمود فزاینده‌ای داشت.
در جنگ و دفاع مقدس هشت ساله،‌ به این نتیجه رسیدیم که باید بر روی پای خود بایستیم و به این خودباوری دست یافتیم که، می‌توان سالیان سال علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها مبارزه کرد؛ همچنان که حضرت امام( رحمت الله علیه ) فرمودند: «ما در این جنگ،‌ اُبهت دو قدرت شرق و غرب را شکستیم.»
شکستن اُبهت دو قدرت شرق و غرب، نه فقط در صحنه‌های نبرد و جنگ،‌ بلکه در تمامی صحنه‌ها به دست آمد. با خودباوری و اعتماد به نفس ایجاد شده در مردم،‌ به پیشرفت‌ها و ابتکاراتی دست زدیم که تحسین دوست و دشمن را برانگیخت. درتحریم اقتصادی، صبورانه با روحیه‌ی قناعت و صرفه‌جویی مقاومت کردیم و اقدام به ساخت وسایل و قطعات مختلف نموده، تا مرز خودکفایی در کالاها و محصولات اساسی پیش رفتیم و در یک جمله؛ ملت ما ثابت کرد که، ‌اگر بخواهیم، می‌توانیم و این‌ها همه از برکات جنگ تحمیلی و تحریم‌های مختلف بود که به قول امام( رحمت الله علیه ): «این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی،‌تحفه‌ای الهی بود که ما از آن غافل بودیم»؛ و این وصیت رهبر خودباور جامعه است که «انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف،‌که ]همان[ اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است، کمک کند. خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می‌بخشد، قیام کنید.» 

2. شکوفایی استعداد و خلاقیت

از جمله تحولاتی که در جنگ طولانی هشت ساله رخ داد، بروز خلاقیت‌ها،‌ نوآوری‌ها و اعمال بدیعی بود که در ابعاد مختلف صورت گرفت. از ابتکار عمل‌های داهیانه‌ی رهبر فقید انقلاب اسلامی در مسایل و تصمیمات استراتژیکی جنگ گرفته، تا ابتکارات و نوآوری‌های نیروهای بی‌ادعا و خالص بسیجی.
در مورد حرکت هوشیارانه‌ی شرکت دادن نیروهای مردمی در جنگ،‌ به یاد داریم که این امر با مخالفت لیبرال‌ها و جناح بنی‌صدر معزول روبه‌رو گردید. آن‌ها معتقد بودند که جنگ را تنها باید به ارتش واگذار کرد، ولی حضرت امام( رحمت الله علیه ) به دلیل آگاهی عمیقی که از اهداف بنیادی دشمن، مبنی بر براندازی نظام و انقلاب داشتند، راه چاره و رفع توطئه را در این می‌دیدند که ملت به مثابه‌ی قیام پیروزمندانه در مقابل رژیم ستمشاهی، در جنگ نیز یکپارچه به مقابله برخیزند و این استراتژی، البته تأثیری عمیق و شگرف بر روند پیروزی‌های جبهه‌ی حق گذاشت؛ و بدین ترتیب بود که راه بروز خلاقیت‌ها و ابتکارات از سوی نهادهای رسمی و غیر رسمی مربوط در جنگ هموار گردید. خلاقیت‌های بی‌شمار در زمینه‌ی تدارک تجهیزات جنگی و لجستیکی ـ مانند ایجاد پل‌های خیبر و اروند رود ـ نقش ویژه‌ای در پیروزی عملیات‌ها ایفا نمود.

3. رشد باورهای دینی

رشد باورهای دینی در دوران دفاع مقدس بسیار چشمگیر بود. همه چیز ما در جبهه و پشت جبهه، رنگ و صبغه‌ی الهی به خود گرفته بود. میادین نبرد و سنگرهای رزمندگان، آکنده از حضور خدا و اهل بیت(علیهم السلام) بود. نیایش‌ها و شب زنده داری‌ها و توسل خالصانه‌ی رزمندگان و امت شهید پرور به ائمه‌ی معصومین(علیهم السلام) فضای کشور را به عطر ایمان و معنویت معطر کرده بود و روح عبودیت در مردم موج می‌زد؛ حتی بی‌تفاوت‌های جامعه در این فضای معنوی به خود آمده، تحول عمیق درونی در آن‌ها ایجاد شد. 
خوشــا روزی که گـرم جنگ بودیم
میـان رنگ‌ها بـــی‌‌رنگ بـودیـم
دل هرکس شهــادت را طلب داشت
حدیث عشق و مستی را به لب داشت
خوشـا تنـهایــــی شب‌هـای سنگر
کـه دل بـود و تمــنا بـود و دلـبر

4. تولد تفکر بسیجی

تفکر بسیجی که ایدئولوژی کارآمد دفاع مقدس بود، در مدرسه‌ی عشق امام راحل( رحمت الله علیه ) عینیت یافت و تربیت‌یافتگان این مدرسه، زیباترین حماسه‌ها را در تاریخ رقم زدند و امروز قداست و طهارت بسیج مرهون ایثار و شهادت‌طلبی‌های بسیجیان دوران دفاع مقدس است، که هرگز نباید مورد مصرف سیاسی و صنفی قرار گیرد.
بعد از اشغال لانه‌ی جاسوسی امریکا در ایران توسط دانشجویان پیرو خط امام، حضرت امام در طی یک سخنرانی خطاب به اعضای ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند که باید ارتش 20 میلیونی تشکیل شود. امام( رحمت الله علیه ) با اشاره به این مطلب که«مملکت اسلامی همه‌اش باید نظامی باشد» و این که «اگر کشوری 20 میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد»، توجه فرماندهان سپاه را به این امر مهم معطوف داشتند.
به دنبال فرمان امام، در طی مدت کوتاهی حدود یک میلیون و دویست هزار نفر در سراسر کشور در واحدهای سپاه ثبت نام کردند،که بعداً به چندین میلیون نفر رسید. این‌ها از اقشار مختلف مردم بوده و اغلب در جریان انقلاب آموزش‌هایی هم دیده بودند.
بعد از رهنمود امام، ستاد ویژه‌ای تحت عنوان واحد بسیج مستضعفین در سپاه به وجود آمد و امر آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی را در سراسر ایران به طور ضربتی به عهده گرفت.
درباره‌ی نقش نیروهای مردمی، می‌توان گفت که حضور آن‌ها در نیروهای منظم و نامنظم، به تقویت روحی و رزمی سپاهیان اسلام منجر ‌شد. به علاوه، آن‌ها در مسأله‌ی تغذیه و‌ تدارک جبهه، کندن سنگرهای انفرادی و اجتماعی، رساندن مهمات، ساختن پل، گشت زنی، کسب اطلاعات و تأمین نیاز انسانی جبهه‌ها، نقش عمده‌ای ایفا کردند. این نیروها در داخل شهرها نیز نقش مهمی در تهیه‌ی تدارکات برای جبهه، مسایل مربوط به مبارزه با ضد انقلاب و مراکز فساد، و غیره داشتند. در قسمت‌های دیگر، نهادهایی در رابطه با جنگ به وجود آمدند؛ مثل ستاد بسیج اقتصادی، بنیاد امور جنگ زدگان، ستاد تداوم امداد به مناطق جنگی،‌ ستاد جنگ‌های نامنظم و غیره. 

5. رشد فضایل اخلاقی و معنوی

از برکات دیگر دفاع مقدس، رشد فضایل اخلاقی و معنوی در افراد و تقویت ارزش‌های اجتماعی بود؛ به طوری‌که همه‌ی اقشار ملت تحت تأثیر اخلاق رزمندگان و فضایل انسانی خانواده‌ی آنان قرار داشتند؛ به ویژه موقعی که مراسم تشییع شهدا برگزار می‌شد، همگان شرکت فعال داشته، از فضای معنوی آن بهره‌مند می‌شدند.
بسیار دیده‌ایم یادگاران عزیز جنگ را که بر سوگ از دست دادن جبهه و جنگ سخت می‌گریند. گریه‌ی آنان در حسرت خونریزی و خشونت جنگ نیست، بلکه برای از دست رفتن آن فضای روحانی و معنوی است. بچه‌های جنگ در آن فضای معنوی به تصفیه و تزکیه می‌پرداختند و دل خود را به نور حق مصفا می‌کردند و به فرموده‌‌ی امام راحل( رحمت الله علیه ) راه صد ساله را یک شبه می‌پیمودند؛ بدان گونه که «پیر میکده‌ی عشق» آن رزمنده‌ی سیزده ساله را رهبر خویش می‌خواند و در «نماز عشق خود» به او اقتدا می‌کند. این بُعد از جنگ، یکی از زیباترین ابعاد جنگ است، از این رو آشنایی با آن و زمینه‌ی ایجاد شناخت آن‌، نیاز مبرم جامعه خصوصاً جوانان است و این مستلزم عبور از سطح ملموس جنگ و نقب به بطن و حقیقت جنگ است. 

6. تحول در صنایع دفاعی کشور

جنگ تحمیلی با توجه به نوپایی آن، نتایج بسیار با ارزش و مؤثری به همراه داشت. شرایط جنگی و فوق‌العاده‌ی کشور، فشارها و نیازها، یکی از بهترین فرصت‌ها برای رشد صنایع و واحدهای تولیدی کشور محسوب گردید و باعث شد جوانان متعهد، با خلاقیت و ابتکار دست به فعالیت‌های وسیعی جهت رفع نیازهای روزمره‌ی جامعه ـ خصوصاً جنگ تحمیلی ـ بزنند، که در این میدان مبارزه، با حداقل سرمایه و امکانات دست به نوآوری‌های بزرگی زدند که همین جرقه‌های کوچک و ناچیز در اوایل جنگ نضج پیدا کرد و امروز در دوران سازندگی، استمرار آن خلاقیت‌ها را در حرکت‌های کلان اقتصادی و صنعتی به وضوح مشاهده می‌کنیم.
یکی از مهم‌ترین برکات جنگ، همین ابتکارات و نوآوری‌ها در جنگ بود که باعث شد شعار زیبای نیاز ایرانی باید به دست ایرانی برطرف گردد، از حالت آرمانی به واقعیت تبدیل شود و اولین جرقه‌های امید در دل جوانان این مرز و بوم که «می‌توان به خود متکی بود و کشوری مستقل داشت»، درخشیدن بگیرد.
معاملات تسلیحاتی در دنیای کنونی، معادلات خاصی دارد؛ به طوری که کشور فروشنده با فروش تسلیحات به کشور خریدار، نوعی وابستگی نظامی را به خریدار تحمیل می‌کند و به گونه‌ای عمل می‌شود که بدون کشور فروشنده، تسلیحات بدون استفاده باقی بماند. اگر به روابط تسلیحاتی کشورهای جهان سوم و خصوصاً کشورهای عربی خلیج فارس نگاه کنیم، به وضوح صحت این مطلب را می‌بینیم. تمام این کشورها با خرید تسلیحات، مجبور شده‌اند چندین پایگاه نظامی خود را به کشورهای فروشنده‌ی تسلیحات واگذار نمایند.
این وضعیت و استعمار نو، در ایرانِ پیش از انقلاب نیز حاکم بود و جالب این که دشمنان انقلاب با همین پیش فرض، بعد از حمله‌ی رژیم بعث عراق به ایران اسلامی، به واسطه خارج شدن وابستگان نظامی خارجی، فکر می‌کردند تمام حرکت‌های نظامی ایران راکد خواهد ماند و به زودی جمهوری اسلامی ایران شکست خواهد خورد.
به حول و قوه‌ی الهی و رهبری داهیانه‌ی حضرت امام( رحمت الله علیه ) و با رشادت و خلاقیت جوانان غیور و با ایمان این کشور، تحولات شگرفی رخ داد. بی‌شک می‌توان گفت اگر جنگ نبود، و کشور در محاصره‌ی اقتصادی و سیاسی دنیا قرار نمی‌گرفت، این پیشرفت‌های عظیم تسلیحاتی و نظامی در کشور حاصل نمی‌شد. 

7. تزکیه‌ی نظام اداری کشور 

یکی از برکات جنگ، تزکیه و پالایش نیروهای ضد انقلاب، به ویژه ستون پنجم، از نظام اداری کشور بود.
بدین طریق که چون جنگ خارجی و اقدامات ستون پنجم داخلی به طور همزمان پیش می‌رفت، عوامل وابسته به دشمن خارجی، خواه ناخواه دست به اقداماتی زدند که اگر چه باعث خسارت‌هایی شد، اما موجبات افشای آن‌ها و تصفیه‌ی ادارات را فراهم کرد.
اگر به اقدامات لیبرالیسم وابسته در معوق گذاشتن استخدام نیروهای انقلابی از یک سو،‌ و تعطیلی ادارات به بهانه‌ی پاکسازی از سوی دیگر توجه کنیم، می‌توانیم بفهمیم که دشمن در حمله‌ی نظامی خارجی، تا چه میزان روی اقدامات ستون پنجم خود حساب می‌کرد. بروز جنگ،‌ هواداران راستین انقلاب را روی این نکته بیش‌تر حساس نمود و به رغم مقاومت لیبرال‌های وابسته، انقلاب را از گزند ستون پنجم حفظ کردند. 

8. حضور داوطلبانه‌ی مردم در جبهه‌ها

رژیم عراق قصد داشت سه روزه به اهداف نظامی خود برسد. صدام قول داده بود که سه روز پس از شروع حمله‌، در اهواز سخنرانی کند. شواهد چند روز اول جنگ نیز حاکی از احتمال وقوع این پیش بینی بود، اما اول از همه مردم دلاور خوزستان و دیگر استان‌های مرزی مانع از تحقق این امر شدند. مردم خوزستان که صدام ماه‌ها تبلیغ کرده بود تا به خیال خود، آن‌ها را علیه جمهوری اسلامی بشوراند،‌ دلیرانه ایستادند و جنگیدند. سپس نیروهای مردمی به فرمان امام از سراسر کشور در جبهه‌ها حضور یافتند و مانع تجاوز و توسعه‌طلبی سران حزب بعث شدند.
عملیات‌های طریق القدس،‌ فتح المبین،‌ بیت المقدس،‌ رمضان و ... نبردهایی بود که در آن مردمی بودن جنگ،‌ آشکار شد و حضور آنان همراه با پیروزی‌های بزرگی برای کشور ما همراه بود. احتیاجی به آمار و ارقام دال بر حضور خیل عظیم مردم در جبهه‌ها نیست. ما خود، شاهد اعزام داوطلبانه و چشمگیر مسلمانانی معتقد و کار آمد به میادین جنگ بودیم. آن‌ها جنگ را در بُعد اقتصادی تقویت کردند، و با صبر و استقامت خویش بر مصائب و مشکلات ناشی از جنگ فایق آمدند. حضور مردم در راه‌پیمایی‌ها و مراسم دعا و نیایش، ‌جمعه و جماعات،‌ رزمندگان و مسؤولان اداره‌ی جنگ را تشویق می‌کرد تا با صلابت به دفاع بپردازند. اما انگیزه‌های حضور گسترده‌ی مردم در جبهه عبارتند از: 
الف. احساس تکلیف برای دفاع
یک مسلمان، انجام تکالیفی مثل جهاد را که خداوند برایش مقرر کرده، واجب می‌داند و برای ادای آن حاضر است از همه چیز خود بگذرد. مردم ما و رزمندگان، شرکت در جنگ را یک تکلیف شرعی، ملی و انقلابی می‌دانستند و با امام و رهبرشان همصدا بودند که؛ «ما هدفمان این است که تکلیفمان را عمل کنیم. ‌تکلیف ما این است که از اسلام و ثغور آن صیانت کنیم. کشته شویم تکلیف را عمل کردیم،‌ بکشیم هم تکلیف را عمل کردیم.» 
این انگیزه‌ی قوی مذهبی، نیرویی بود که ملت ما را به عرصه‌ی مصاف با دشمنانش می‌کشاند.
ب. دفاع ازموجودیت اسلام و انقلاب اسلامی و حفظ تمامیت ارضی کشور
استکبار و ایادی‌اش با تحمیل جنگ، نابودی اسلام و موجودیت انقلاب اسلامی را هدف قرار داده بودند. مردم ما که آگاه به این توطئه‌ی نظامی دشمنان بودند، با حضورشان در جبهه، مانع تحقق آن شدند. از سوی دیگر، آن‌ها مطلع بودند که تا به حال هر جنگی که در کشور ما درگرفته، منجر به تجزیه‌ی بخشی از خاک کشورمان شده است. برای نمونه، طی دو جنگ ایران و روس، شهرها و سرزمین‌هایی به اندازه‌ی نصف فعلی کشورمان از ایران جدا شد. اما این بار در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با بینش بالای تاریخی خود، جلوی تجزیه‌ی ایران را گرفتند و تمامیت ارضی آن‌ را حفظ کردند. 

9. سنجش ظرفیت دفاعی مردم

در هر فرهنگی، ذهنیت خاصی در مردم برای دفاع از میهن وجود دارد. بیش‌تر کشورها با برانگیختن احساسات ناسیونالیستی، سعی در بسیج نیروها برای دفاع از کشور دارند. تلاش برای حفظ موجودیت و زنده ماندن، و نیز استفاده از مفاهیمی چون مقابله با اهریمن و ظلمت،‌ راه‌های دیگری برای مقابله با تجاوز دشمن است. ولی در جنگ تحمیلی، فرهنگ‌های خاصی از دفاع به وجود آمد که برآمده از ارزش‌های اسلامی بود. ارزش‌هایی چون جهاد،‌ شهادت‌طلبی، پیاده کردن حاکمیت الهی،‌ نفی سلطه‌ی کافران بر امور مسلمین، ولایت‌پذیری و ظلم‌ستیزی از جمله عناصر سازنده‌ی این فرهنگ بود و بنا به فرموده‌ی پیامبر(ص) که «حب الوطن من الایمان» میهن دوستی با ایمان همسو می‌گردد.
این فرهنگ،‌ قدرت حماسی شگفت‌آور خود را در جنگ نشان داد و به رغم پشتیبانی همه‌‌ی قدرت‌های جهانی از نیروهای بعثی، 2800 روز دفاع غرور آفرین خود را پشت سر گذاشت و با سربلندی و پیروزی، تجربه‌ی موفقی در کارنامه‌ی کشور به ثبت رساند، که ازگذشته تا کنون سابقه نداشته است. 

10. نیروهای مردمی عشایری

عشایر، یکی از مهم‌ترین بخش‌های مردمی در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل هستند. این مردم غیور و شجاع، همواره نقش خود را در لحظات حساس تاریخ ایفا کرده‌اند. در حال حاضر نیز نقش خود را به خوبی ایفا می‌کنند. بسیج عشایری طوایف ایران در صحنه‌های جنگ، با تمام قدرت ادامه داشت. تک تیراندازان هفتاد ساله‌ی عشایر در جنوب و غرب کشور که در پشت سنگرهای داغ دشت و کوه نشسته‌ بودند، برنوهای خود را نشانه گرفته، بدون این که حتی یک تیرشان به خطا رود، خالی سرخ بر پیشانی مزدوران بعثی می‌نشاندند.
مجموعه خصلت‌های عشایری ایلات ایران ـ یعنی آزادی، آزادگی، قداکاری و ایثار در راه ‌اسلام ـ همیشه نقشه‌های شوم استعمارگران و ایادی آن‌ها را نقش بر آب کرده است. عشایر به عنوان یک رکن قوی در حراست از مرزهای ایران، باید همواره مورد توجه باشند، و از همین رو حضرت امام در مورد عشایر فرمودند: «عشایر ذخایر انقلابند.»
نیروهای مردمی در همه‌ی صحنه‌ها ـ از روستا گرفته تا شهرهای کوچک و بزرگ ـ در کوه‌ها، کویرها و دشت‌ها و همه‌ی صحنه‌های نبرد حضور داشته، یار و یاور نیروهای نظامی بودند. 

11. تجارب سیاسی

یکی از برکات دفاع مقدس، کسب تجارب سیاسی در حوزه‌های داخلی و خارجی است.
در جریان جنگ تجربه کردیم که ما در دنیا تقریباً تنها هستیم و تنها پشتوانه‌ی ما، نیروهای مردمی درکشورهای مسلمان و مردم جهان می‌باشند، که به دلیل سلطه‌ی رژیم‌های وابسته، دفاع فعال و عملی آن‌ها از انقلاب با مشکلات اساسی روبرو بود. ولی به رغم این مشکلات، نیروهای مردمی ملل منطقه کمک کردند.
یکی دیگر از تجارب سیاسی ما، ضرورت سازماندهی و تشکیلات بود. به هنگام حمله‌ی غافلگیرانه دشمن به 800 کیلومتر از مرزهای جنوب و غرب، ضرورت ایجاد سازماندهی و تشکیلات قوی نظامی و مردمی متناسب با ویژگی‌های انقلاب اسلامی مشخص شد.
ضرورت فعال شدن سیاست خارجی در زمان جنگ برای توسعه‌ی منابع قدرت انقلاب و به کار گرفتن امکانات در خارج از کشور، یکی دیگر از تجارب انقلاب اسلامی بود؛ به طوری که اتخاذ دیپلماسی تماس با کشورهای برادر، دوست و حتی غیر متخاصم، یکی از حرکت‌های وزارت خارجه‌ی جمهوری اسلامی را تشکیل می‌داد.
هماهنگی رسانه‌های گروهی با جنگ و ضرورت گزارش اخبار جنگ از کانال مشخص و مورد تأیید شورای عالی دفاع، یکی دیگر از تجارب سیاسی حاصل از جنگ بود.
تجربه‌ی دیگر ما، مبارزه‌ی فعال با ضد انقلاب داخلی توأم با نبرد گسترده علیه تجاوز خارجی بود. در شرایطی که صدام امریکایی به ایران انقلابی تجاوز کرده بود، کلیه‌ی گروه‌های وابسته در کردستان، دیگر نمی‌توانستند انگیزه‌ای برای مقابله با حاکمیت انقلابی مردم و انقلاب اسلامی داشته باشند. 

12. تجارب اقتصادی

یکی از برکات اقتصادی جنگ، شناخت و معنویت‌گرایی در بخش مایحتاج عمومی بود.
مدیریت انقلاب اسلامی با تکیه بر معنویت انقلاب، می‌توانست زمینه‌ی مساعدی برای حرکت‌های بنیادی در ابعاد مختلف مورد نیاز خود به دست آورد. برای مثال، یکی از سنت‌های مردم ایران به دلیل تهاجمات مکرر بیگانگان و ایجاد قحطی در مراحل خاص تاریخی، سنت ذخیره سازی بود. این سنت در شرایط جنگی می‌توانست ضربه‌ی کاری بر اقتصاد انقلاب در شرایط جنگ بزند؛ چرا که با هجوم مردم و خرید گسترده‌ی کالاهای ضروری و مورد نیاز، قحطی مصنوعی رخ می‌داد. امّا معنویت‌گرایی مردم به عنوان یکی از اساسی‌ترین ویژگی‌های انقلاب ما، مانع از ضربه‌‌پذیری اقتصاد انقلاب خصوصاً در زمان جنگ شد. هر چند که قشر رفاه‌طلب جامعه‌ی ما دست از ذخیره‌ی مواد اولیه و مورد نیاز نکشیدند، ولی اکثریت مردم مسلمان ما مراعات شرایط سخت آن‌ روز را می‌کردند.
یکی دیگر از تجاربی که در حوزه‌ی اقتصادی در شرایط جنگ کسب کردیم‌، توزیع عادلانه‌ی کالا بود.
توزیع عادلانه‌ی کالا می‌توانست مواد ضروری و مورد نیاز زندگی اکثریت مردم را با قیمت مناسب در اختیار آن‌ها قرار دهد و زمینه‌های نارضایتی عمومی را از بین ببرد؛ چرا که محدودیت کالاهای مورد نیاز عامه و تقاضای بیش از حد مردم در شرایط جنگی، می‌توانست تورم سنگینی بر مردم محروم ما تحمیل کرده و زمینه‌های مانور ضد انقلاب را برای تاختن بر انقلابیون فراهم کند و مثل مگسی روی زخم‌های طبیعی یک انقلاب نشسته، فساد خویش را توسعه بخشند، تا شاید بتوانند منافع از دست رفته‌ی خود را تجدیدکنند. اساساً در جنگ‌های گسترده‌ی نظامی، آنقدر فشارهای اقتصادی و تورم شدید است که نارضایتی‌های عمومی موجب تغییر مکرر دولت‌ها می‌شود. این بود که توزیع عادلانه‌ی کالاهای ضروری و مورد نیاز عامه‌ی مردم، یکی از مهم‌ترین تجارب اقتصادی ما در شرایط جنگی بود. بر این اساس بود که کالاهایی مانند بنزین، شکر و قند، برنج،‌ روغن و دیگر کالاهای ضروری و اساسی بر اساس سیستم‌های خاصی سهمیه بندی شد. 
سومین تجربه‌ی اقتصادی حاصل از جنگ، ذخیره‌ی مواد اولیه و ضروری زندگی عامه‌ی مردم توسط بخش‌های مسؤول بود؛ چرا که جنگ دراز مدت و مردمی ما نیاز مبرمی به این ذخیره سازی داشت؛ به طوری‌که اگر مواد اولیه و ضروری زندگی عامه‌ی مردم برای سال‌هایی که مردم در جنگ به سر می‌برند، به اندازه‌ی کافی ذخیره نشود، امکان مقاومت نیروهای مردمی درجنگ فرسایشی و در دراز مدت از بین می‌رود. این است که برای حفظ موجودیت استقلال انقلاب، ضروری بود که مدیریت انقلاب قدرت ذخیره‌ی کالاهای مورد نیاز و ضروری مردم و جنگ را تا چند سال بالا ببرد.
یکی دیگر از تجارب اقتصادی حاصل از جنگ، خارج کردن «بودجه» انقلاب از تکیه‌گاه نفتی آن بود. بودجه‌ی انقلاب تا حدود 75 درصد متکی به نفت بود؛ یعنی 75 درصد از منابع درآمد اقتصادی ما را نفت تشکیل می‌داد. با توجه به احتمال قوی بمباران منابع و تأسیسات اقتصادی از جمله منابع نفت، می‌بایست ضربه‌پذیری قدرت اقتصادی انقلاب در این زمینه کاهش می‌یافت، از این رو نیاز به این حرکت انقلابی در زمان جنگ بسیار ملموس شد؛ به خصوص هنگامی که تولیدات نفت ما به چیزی کم‌تر از سیصد هزار بشکه در روز رسید. بنابر این، لازم بود منابع تولید درآمد خود را توسعه بخشیده، بودجه‌ی انقلاب را از وابستگی شدید به نفت رها کنیم.
بر این اساس بود که شهید رجایی اعلام نمود: «ما نفت را برای سوزاندن و استفاده‌های مادی نمی‌خواهیم، بلکه از آن در جهت مبارزه با امپریالیسم استفاده خواهیم کرد؛ چرا که از نفت هم به عنوان سلاح می‌شود استفاده کرد.»
آن شهید بزرگوار در جایی دیگر می‌گوید: «من امیدوارم که هر یک پیچی که در نبودن درآمد نفت ساخته می‌شود، به اندازه‌ی یک کارخانه‌ی ذوب آهن در ساختن مردم کشور ما نقش داشته باشد.» 
اگر انقلاب اسلامی و نیروهای مردمی ما بتوانند با مصرف کم‌تر و تولید بیش‌تر، بودجه‌ی خود را از وابستگی به نفت نجات دهند، با عدم صدور نفت می‌توانند ضربه‌ای اساسی به اقتصاد غرب وارد آورند، و حرکتی اساسی در جهت بهبود اقتصاد مریض به ارث مانده بنمایند.
یکی دیگر از تجارب اقتصادی حاصل از جنگ «سیاست صرفه‌جویی در تمام زمینه‌ها بود». صرفه جویی و جلوگیری از خرج‌های غیر ضروری، زمینه‌ی مساعدتری برای مقاومت نیروهای خودی در عرصه‌ی اقتصادی با دشمن فراهم می‌کرد. سیاست صرفه‌جویی دولت در شرایط جنگ، توانست میلیاردها تومان به بودجه‌ی کشور کمک کند و کسری بودجه را تا حدودی کنترل نماید.
جلوگیری از ورود کالاهای غیر ضروری و مصرفی و لوکس و کنترل ذخیره‌های ارزی کشور و توسعه‌ی منابع درآمد دولت از طریق مالیات‌ها و تولیدات و صادرت، از جمله‌ی آن‌ها بود.
یکی دیگر از تجارب اقتصادی حاصل از جنگ، اتکا به قدرت مالی مردم در تمامی ابعاد مورد نیاز بود. از آن جا که جنگ، امکانات یک انقلاب را به طور وسیعی می‌بلعد، برای مقاومت و پیروزی، انقلاب نیاز به تکیه گاه قوی مالی دارد، و از آن جایی که یکی از ویژگی‌های انقلاب اسلامی، «مردمی» بودن آن است، ضرورت حضور فعال مردم در جریان جنگ در جبهه و پشت جبهه شدیداً مطرح شد. تکیه بر کمک‌های مردمی، چه به صورت نقدی ـ در حساب‌های مشخص شده و صندوق‌های سیار کمک به جبهه در نمازهای جمعه و اماکن عمومی ـ و چه به صورت جنس و تدارک جنگی، یکی دیگر از تجارب اقتصادی حاصل از جنگ بود.
در جریان جنگ، جمع‌آوری و هدایت کمک‌های مردمی به صورت جالبی تکامل پیدا کرده، از هرز رفتن کمک‌های جنسی مردم کاملاً جلوگیری شد. اگر صدام با گرفتن متجاوز از 60 میلیارد دلار از رژیم‌های مرتجع منطقه، نیازهای مالی اقتصاد وابسته‌ی خویش را تأمین کرد، انقلاب اسلامی با تکیه‌ی وسیع بر کمک‌های مردمی، توانست منبع قوی مالی تدارکاتی را برای نبرد دراز مدت و مردمی خویش فراهم نماید. 

13. تجارب نظامی

تجاوز رژیم امریکایی صدام به مرزهای جمهوری اسلامی، با انگیزه‌ی نابودی انقلاب اسلامی در منطقه‌ی حساس خاورمیانه، زمینه‌ی مساعد را برای انسجام و آبدیده شدن نیروهای نظامی ما فراهم کرد. اولین تجربه‌ی ما در این درگیری گسترده‌ی نظامی، لزوم هماهنگی بین کلیه‌ی نیروهای نظامی بود. حرکت بر اساس این تجربه، موجب موفقیت‌های بیش‌تر نظامی می‌شد؛ به طوری که متناسب با میزان هماهنگی نیروهای نظامی، پیروزی‌های نظامی افزایش می‌یافت.
یکی دیگر از تجارب ما، تکیه بر قدرت «ایمان» در نبرد با صدام بود. اساساً در پیروزی عملیات نظامی، عامل انسانی در میان سایر عوامل ـ یعنی قدرت آتش و قدرت تحرک واحدهای عملیاتی ـ نقش محوری داشت؛ خصوصاً که حاکمیت ایمان مذهبی بر نیروهای انسانی موجب آن چنان قدرتی می‌شود که قدرت سلاح را از محوریت ساقط می‌کند. بر این اساس بود که در عمل، بسیج گسترده‌ی نیروهای مردمی و تسلیح و تشکیل آن‌ها برای تداوم یک جنگ طولانی و فرسایشی به کار گرفته شد، و این مهم‌ترین تجربه‌ی پیروزمند جنگ بود. 
از تجارب نظامی دیگر ما، آموزش در حین عملیات،‌ جذب نیرو در جریان نبرد، و ‌شناسایی کادرهای مردمی و ارتقا‌ی آن‌ها و کادر سازی در حین عملیات پی در پی و طولانی ما بود.
تکوین مهندسی رزمی در جریان نبرد و مشخص شدن ضرورت‌های آن و به‌کار گرفتن تجارب کسب شده در حین عملیات و در عملیات بعدی، یکی دیگر از تجارب حاصل از جنگ بود. تجارب دقیق و ظریف ما در جنگ، توانست پیروزی‌های مراحل بعدی عملیات ما را بسیار آسان کند.
امیدواریم که رزمندگان اسلامی در سپاه و ارتش و بسیج و سایر نیروهای نظامی و مردمی، تجارب حاصل از جنگ را خصوصاً در مسایل نظامی، جمع‌آوری و تدوین کنند، تا بتوان این دستاوردهای گرانقدر را در واحدهای آموزشی و تشکّل‌های نظامی به‌کار گرفت.

14. تجارب فرهنگی

مهم‌ترین تجارب فرهنگی در دوران دفاع مقدس، مهار فرهنگ سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی و ترویج فرهنگ زهد و ساده‌زیستی بود؛ چرا که بستر فرهنگی مبارزه با دشمن بر اساس تعالیم اسلام، زهد و قناعت و ساده‌زیستی است. امام راحل( رحمت الله علیه ) نیز به شدت مراقب نفوذ تفکر سرمایه‌داری در بدنه‌ی نظام و دفاع مقدس بودند، که در تعبیری زیبا فرمودند: «آنان که رفاه‌طلبی با مبارزه را قابل جمع می‌دانند، آب در هاون می‌کوبند و با الفبای مبارزه بیگانه‌اند.» 
افسوس که بعد از دفاع مقدس این فرهنگ زیبا که می‌توانست بستر سازندگی کشور هم باشد، مورد آماج دنیاخواهی سرمایه‌داران و مدیران رفاه‌طلب قرار گرفت و اکنون اثری از آن باقی نیست.

15. تحکیم وحدت ملی

از برکات مهم دفاع مقدس، تحکیم وحدت ملی بین آحاد ملت به ویژه گروه‌ها و احزاب سیاسی کشور بود؛ به طوری‌که همگان منافع حزبی و صنفی خود را در خدمت مصالح نظام و امنیت کشور قرار داده بودند.
آن چه که توانست به انقلاب اسلامی ما مصونیت لازم را ببخشد، برکات و اثرات مثبت جنگ تحمیلی بود، که خداوند در سایه‌ی رهبری حکیمانه و خردمندانه‌ی امام( رحمت الله علیه ) به مردم ایران ارزانی داشت و درحقیقت،‌ هشت سال جنگ حق، بیمه‌ای بودکه باید پرداخت می‌شد تا انقلاب اسلامی در مسیر اسلام ناب محمدی پایدار بماند و الحق خون بهای تمامی شهدای جنگ تحمیلی، تداوم و استمرار حرکت اصیل انقلاب اسلامی بود؛ چنان که امام( رحمت الله علیه ) در خصوص جنگ می‌فرمایند: «هر روز ما در جنگ‌ برکتی داشته‌ایم که در همه‌ی صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ایم. ما انقلابمان را در جنگ صادر نموده‌ایم؛ ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‌ایم؛ ما در جنگ پرده از چهره‌ی تزویر جهان خواران کنار زدیم؛ ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختیم؛‌ ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم؛‌ ما در جنگ ریشه‌های انقلاب پربار اسلامی‌مان را محکم کردیم؛ ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردممان بارور کردیم؛ ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها سالیان سال می‌توان مبارزه کرد؛ و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، استمرار روح اسلام انقلابی، در پرتو جنگ تحقق یافت.»
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس

هیچ آرامستانی به بی نظمی گلزار یافت آباد نیست !/ مادران شهدا خواستار بهسازی مزار فرزندانشان هستند


گلزار شهدای یافت آباد

حرفشان یکی است فقط هر کدام درنوع بیان و انتخاب کلمات باهم فرق می کنند . دردشان یکی است و خلاصه می شود در سختی رفت و آمد و نشستن در کنار مزار عزیزانشان در گلزار شهدای یافت آباد .

زهره حاجیان- ایسکانیوز : برای دیدن سختی هایی که خانواده های شهدا برای حضور درکنار مرقد فرزندانشان تحمل می کنند فقط کافی است بروی و گوشه ای از آرامستان محلی یافت آباد بایستی و به رفت و آمد و نشست و برخاست شان نگاه کنی . یکی با عصا و دیگری باکمک همراهش می آید و یکی دستانش رامی گیرد به میله هایی که بی حساب و کتاب و برنامه دور مزار برخی شهدا کشیده شده است.

این تصاویر تنها انعکاس تصاویری از حضور سخت پدر و مادر و خانواده های شهدا در روزهای 5 شنبه و جمعه به گلزار شهدا است.

مادر شهید مرتضی زندیه :

آرزو دارم به گلزار شهدا بروم اما نمی توانم

اگر حوصله کنی و چد دقیقه ای میان مزار شهدا و قبور اموات عادی گلزار شهدای یافت آباد تردد کنی متوجه می شوی که نام خانوادگی بسیاری از آنها زندیه است .

مادر شهید "مرتضی زندیه " با اینکه هنوز پیکر فرزندش بر نگشته اما برای حضور در گلزار بهانه های دیگری مانند دفن شدن پدر و مادر و همسرش " علی اکبر زندیه " را دارد.

" فاطمه زندیه"با اشاره به اینکه از 4 ماه پیش نتوانسته به گلزار شهدا بیاید می گوید :« پستی و بلندی ها و پله هایی کوچک و بزرگی که در اطراف مزار شهدا قرار دارد مانع از حرکت من و دیگر مادران می شود و به همین دلیل مجبورم هر 3-2ماه یکبار با کمک بچه ها به گلزار بیایم.»

مادر شهید به سالگرد شهادت مرتضی اشاره می کند و می گوید:«26 بهمن سالگرد شهادت مرتضی بود اما هنوز خبری از برگشتن پیکر او نیست و با اینکه در گلزار شهدا فقط عکسش روی سنگ مزار پدرش حک شده است آرزو می کنم که کاش گلزار بهسازی شود و خانواده های شهدا براحتی کنار مزار فرزندانشان بروند.»

خواهر شهید نعنت الله زندیه :

هیچ گلزاری به بی نظمی گلزار یافت آباد نیست !!

پدرو مادر شهید " نعمت الله زندیه "در قید حیات نیستند اما خواهر شهید به سختی حضور خانواده ها در روزهای 5 شنبه و جمعه در گلزار شهدا اشاره می کند و می گوید:«دو سال پیش اعلام شد که قطعات شهدا بازسازی می شود ولی تا امروز اقدامی انجام نشده است .»

"کبری زندیه " با انتقاد به اینکه اجازه دفن برخی از پدرو مادر شهدا را در کنار فرزندانشان نداده اند می گوید:« با اینکه در کنار مزار برادرم جا بود مادرم نزدیک چادری که زیارت عاشورا در آن برگزار می شود دفن شد و پدرمان در کنار مزار شهید " سید قاسم میرباقری" دفن شده است .»

او به بریدن میله های اطراف مزار برادر شهیدش اشاره می کند و می گوید :« برای راحتی رفت و آمد مردم و خانواده شهدا میله هایی که اطراف مزار نصب شده بود را بریدیم اما مشکل تردد همچنان به قوت خود باقی است .»

خواهر شهید با تاکید بر اینکه با عدم رسیدگی به گلزار شهدا در حق خانواده های شهدا ظلم می شود می گوید:«بهسازی و مرمت و تسهیل در رفت و آمد پدر و مادر شهدا در گلزار یافت آباد کمترین کاری است که می توان برای آنها انجام داد تا راحت تر کنار مزار فرزندانشان بیایند .»

"کبری زندیه " با ارائه پیشنهادی می گوید:«فکر می کنم اگر همه نرده هاو تابلو ها جمع شود و عکس هر شهیدی روی سنگ های یک اندازه و یک شکل حک شود و پله ها و پستی و بلندی های گلزار بهسازی شود مشکل بسیاری از خانواده شهدا حل می شود .»

خواهر شهید با یاد آوری خاطره ای از مادرش می گوید:«مادرم " فاطمه صفایی" اهل محلات بود و هر وقت که به محلات می رفت و گلزار شهدای آنجا را با گلزار شهدای یافت آباد مقایسه می کرد آه می کشید و ناراحت می شد همیشه می گفت شاید خانواده شهدای شهرستانی با ارزش تر و مهمتر هستند چرا که به گلزار شهدایشان رسیدگی می شود و قبور شهدایشان مرتب و تمیز است و گلکاری و فضای سبزمناسبی دارد .»

محسن و جهانگیر زندیه برادران شهید نعمت الله زندیه از جانبازان جنگ تحمیلی هستند و این روزها حال محسن به دلیل شیمی درمانی و جراحی تومور مغزی خوش نیست .

مادر شهید سلطانی پگاه:

عکس شهدا روی سنگ های یک شکل حک شود کافی است

شهید " محمد حسن سلطانی پگاه" دانشجوی پزشکی بود که در عملیات کربلای 5 در سال 65 به شهادت رسید .

مادر شهید سلطانی کمی ناراحت تر از دیگر مادران شهید است . او با بیان اینکه با یاد آوری مشکلات گلزار شهدا سخت دلگیر می شود می گوید :« وقتی بیاد می آورم که مرقد شهدای شهرستان ها و حتی روستای زادگاهم در همدان تا چه اندازه زیبا و مناسب ساخته شده و با گلزار شهدای یافت آباد چقدر تفاوت دارد دلم می گیرد .»

"فاطمه رحیمی مفرح"با اشاره به اینکه مسئولان به خانواده های شهدا اهمیت نمی دهند و برای آنها ارزش نداریم می گوید:«شاید برای من به عنوان مادر یکی از شهدای محله فرقی نکند که که مزار پسرم بازسازی شود یا نه چرا که او را در راه خدا دادم اما برای مسئولان بنیاد شهید و مدیران گلزار شهدا خوب نیست که وضعیت قبور شهدا نامرتب و نازیبا باشد .»

او با ارائه پیشنهادی می گوید :«اگر همه سنگ های قبور شهدا و ویترین های بالای قبور یک اندازه و یک شکل باشد مشکلی در ترددو رفت و آمد پدران و مادران شهدا پیش نمی آید .»

مادر شهید سلطانی با بیان اینکه کمرش عمل شده و براحتی نمی تواند به گلزار شهدا برود می گوید:« برای من فرقی نمی کند که بالای سر مزار فرزندم ویترین باشد یا نه همین که سنگ مناسبی نصب شود و عکس شهید روی سنگ باشد کافی است .»

مادر شهید ابراهیم احمدی شفق :

راضی نگهداشتن همه خانواده شهدا کار آسانی نیست

مادر شهید ابراهیم احمدی شفق " – اما- برخلاف مادران شهدا معتقد است که رفت و آمدش به گلزار شهدای یافت آباد مشکل ندارد و می تواند براحتی میان قبور شهدا تردد کند .

"فاطمه راجی "با اشاره به اینکه بعد از گذشت 25 سال از شهادت فرزندش هنوز هم هفته ای دو بار به گلزار سر می زند می گوید :«ابراهیم کنار چادر برگزاری مراسم زیارت عاشورا دفن شده و پدرش "عباس احمدی شفق" که دو سال پیش فوت کرد هم در گلزار شهدا دفن شده و من برای رفت و آمد و تردد در میان قبور مشکلی ندارم اما گاهی می بینم بعضی از مادران شهدایی که پا درد دارند با چه مشکلی رفت و آمد می کنند .»

مادر شهید با تاکید بر اینکه راضی نگهداشتن همه خانواده شهدا کار آسانی نیست می گوید:« بهسازی و مرمت قبور شهدا کار خوبی است اما بعضی از خانواده های شهدا نطرات خاصی دارند و ممکن است خانواده دیگری نظر آنها را نداشته باشند .»

فاطمه راجی تاکید می کند :« چندی پیش که بحث بازسازی و هم سطح شدن قبور شهدا مطرح شده بود یکی دو نفر از مادران شهدا می گفتند که دوست نداریم مزار شهیدمان عوض شود و به همین شکلی که هست راضی هستیم و این تفاوت سلیقه و نظرهای مختلف باعث می شود که کار بازسازی عقب بیفتد .»

او در باره بلندی و کوتاهی سنگ های مزار شهدا می گوید :« البته اگر قطعه شهدای گلزار مسطح شود و ویترین ها برداشته شود و تصاویر شهدا روی سنگ ها کشیده شود بسیار زیبا می شود و رفت و امد مادرانی که پا درد دارند رفع می شود و فکر نمی کنم کسی با بهسازی و مرمت گلزار مخالفت داشته باشد .»

فراخوان چهارمین جشنواره تجلیل از خبرنگاران برتر رسانه ها و فعالان فضای مجازی درحوزه ایثار و شهادت


فراخوان چهارمین جشنواره تجلیل از خبرنگاران برتر رسانه ها و فعالان فضای مجازی درحوزه ایثار و شهادت
با استعانت از خداوند بزرگ و استمداد از شهدای همیشه زنده تاریخ، اداره کل روابط عمومی و اطلاع‌رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران به منظور ارج نهادن به زحمات و تلاش‌های بی‌شائبه همکاران رسانه‌ای «چهارمین جشنواره تجلیل از خبرنگاران برتر رسانه‌ها و فعالان فضای مجازی در حوزه ایثار و شهادت» را به مناسبت روز خبرنگار برگزار می‌کند.
 
اهداف جشنواره:
       
شناسایی و تجلیل از فعالان رسانه‌ای و فضای مجازی در حوزه ایثار و شهادت
        زمینه‌سازی برای تبادل تجربیات و تقویت تعامل مثبت و مؤثر
        معرفی نقش حساس و تأثیرگذار رسانه‌های فعال در حوزه ایثار و شهادت
        تبیین ایثار اجتماعی به عنوان جلوه‌ای از فرهنگ ایثار و شهادت با الهام از سبک زندگی شهدا
        هم‌اندیشی برای رفع موانع و کاستی‌های این حوزه رسانه‌ای
        ارزیابی کمی و کیفی فعالیت خبرنگاران و فعالان فضای مجازی حوزه ایثار و شهادت و ترغیب و تشویق برای تلاش بیشتر در این رابطه  

محورهای جشنواره:
       • ایثار و شهادت
       • ایثار اجتماعی

 
بخش‌های جشنواره:
       خبرگزاری‌ها
       پایگاه‌های اطلاع‌رسانی و خبری
       مطبوعات
       صدای جمهوری اسلامی ایران
       سیمای جمهوری اسلامی ایران

فضای مجازی شامل:
الف. رسانه‌های اجتماعی(سروش، بیسفون پلاس، گپ، آی گپ، بله، ایتا، اینستاگرام، لنزور و آپارات)
ب. نرم‌افزارهای رایانه‌ای( اپلیکیشن، لوح فشرده، بازی)
ج. تارنماها و محتواهای دیجیتالی (وب‌سایت، وبلاگ، پادکست، اینفوگرافی، موشن گرافی، فیلم کوتاه)
*بخش ویژه: مقاله و یادداشت منتشرشده در خصوص روز بزرگداشت شهدا
 
قالب‌های قابل بررسی در جشنواره:
       خبر و گزارش خبری
       مصاحبه
       مقاله و یادداشت
       عکس و فیلم خبری
 
نحوه ارسال آثار  و مدارک مورد نیاز:
ثبت نام در این جشنواره به صورت اینترنتی بوده و شرکت کنندگان می‌توانند با مراجعه به لینک جشنواره به آدرس jashnvareh.hayat.ir ثبت نام نمایند. (تکمیل دقیق فرم الزامی است). در صورت عدم امکان بارگذاری فایل‌های با حجم بالا می‌توانید لوح فشرده اثر را به آدرس دبیرخانه ارسال نمایید.
 
نحوه ارزیابی آثار( بخش سراسری و استانی):
آثار دریافتی سراسری و استانی به صورت جداگانه توسط هیئت داوران و  بر اساس شاخص‌های تخصصی از جمله دقت، کیفیت و... ارزیابی خواهند شد.
 
مقررات جشنواره:
        ۱- آثار ارسالی باید بر اساس ملاک‌ها و شاخص‌های مندرج در این فراخوان و به صورت تفکیک شده برای هر یک از بخش‌ها باشد.
        ۲- در این جشنواره آثاری مورد بررسی قرار خواهد گرفت که از تیرماه ۱۳۹۶ تا تیرماه ۱۳۹۷ تولید و منتشر شده باشند.
        ۳- خبرنگاران و فعالان رسانه‌ای شرکت کننده در جشنواره فقط می‌توانند در ۲ بخش شرکت و در هر بخش ۲ اثر از  آثار خود را ارسال کنند.
        ۴- در صورت گروهی بودن فعالیت، اسامی اعضای گروه قید شود.       
        ۵- در گزارش‌های صوتی و تصویری باید مشخصات برنامه و زمان پخش و محل انتشار آن ذکر شود.  

زمان دریافت آثار: از ۱۲ خرداد لغایت ۱۲ تیر سال ۱۳۹۷

زمان برگزاری مراسم اختتامیه جشنواره:  مرداد ماه ۱۳۹۷
 
نشانی و شماره تماس دبیرخانه جشنواره:
تهران – خیابان آیت ا... طالقانی- خیابان ملک‌الشعرا بهار (شمالی) – پلاک ۵ – ساختمان شهید سلیمانی - طبقه اول – اداره کل روابط عمومی و اطلاع‌رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران – دبیرخانه چهارمین جشنواره تجلیل از خبرنگاران برتر رسانه‌ها و فعالان فضای مجازی در حوزه ایثار و شهادت- شماره تماس:   ۴۲۹۷۸۱۶۰-۰۲۱
 
فرم ثبت‌نام و شرکت در چهارمین جشنواره تجلیل از خبرنگاران برتر رسانه‌ها  و فعالان فضای مجازی در حوزه ایثار و شهادت(کلیک کنید)

پلاک هشت

نتیجه تصویری برای شهیدسید قاسم میرباقری

 

  زن خم شد ومیله آهنی را روی پای پسرمحکم کرد دلش مثل سیر وسرکه می جوشید مردکنار صندلی تکیه زده تسبیح بین انگشت هایش به چشم می آمد انگشت های خمیده ای که پوست شان دراثر سال ها کار  ضخیم شده خستگی ودرماندگی ازچهره نحیفش نمایان است زن روبه رویش   می ایستد ومی گوید :

-توکل به خدا پیش این دکتر هم می رویم شاید به نتیجه ای رسیدیم

-مرد پسر را روی دوش می گیرد بامهربانیروبه پسرک می کند و می گوید برویم

- صدای خنده پسرک در دالان خانه کلنگی می پیچد وچند دقیقه بعد درخم کوچه باریک

 محو می شوند

مرد همانگونه که پسرک را روی دوش دارد وارد مطب می شود  اما این بار هم دکتر آب پاکی

 را روی دستشان می ریزد  ومی گوید :

-باید او را برای مداوا به خارج ببرند

- زن که چشم به دهان دکتر دوخته بود باشنیدن این حرف بغض می کند وباصدای لرزان

می گوید

-  اگر بدانم که خوب می شود حاضرم همه ی زندگی ام را بفروشم وخرج کنم

- پزشک در کمال خونسردی می گوید

 این مریضی درمان ندارد  فقط ممکن است در خارج کاری کنند که از بدتر نشود

-  مرد دست زن را می گیرد واز مطب خارج می شونددر بین راه هردو به فکرفرورفته اند

از راه که می رسند ، مرد بلافاصله پسرک را به اتاق می برد زن کنار در می ایستد ،نگاهی به اطراف می اندازد خانه همانگونه سوت وکور است هنوز به این وضعیت عادت نکرده به آشپزخانه می رود ،از پنجره نیمه باز  نگاهی به بیرون می اندازد ، تلویزیون راروشن می کند ، نمایی از حرم در حال پخش است دلش همنوا با زائران پر می کشد ناگهان مرد را صدا می زند

-علی بیا

-مرد از اتاق نیمه باز پسرک بیررون می آید،درب را آرام می بندد ومی گوید:- قاسم تازه خوابش برده چیزی شده

-زن باگوشه آستین  اشک هایش را پاک می کند ومی گوید

-دکتر ها جواب کرده اند اما دکتر اصلی دست رد به سینه بچه ام نزده

-کدام دکتر را می گویی ما که پیش همه دکتر ها رفتیم

-همانطور که اشک می ریخت گفت  امام رضا(ع) رامی گویم  به دلم برات شده که حاجتم را         می دهد صدای اذان ازمسجد محل طنین انداز می شود  نمازگزاران مسجدمحل هرسال به زیارت                    می رفتند چندروز دیگر نوبت حرکت کاروان بود به مسول کاروان زنگ زد وماجرای نذر ش را تعریف کرد آقای محمدی بعد از شنیدن ماجرا گفت:

-چند نفری هستند که نمی توانند بیایند من اسم شما رو جایگزین می کنم

دلش آرام شدگوشی را گذاشت دو سه روز ی به زمان حرکت  مونده، اما از طرفی  دلهره  داشت شاید به خاطر اینکه اولین بار بود اینگونه به زیارت می رفتند، بالاخره روز حرکت فرارسید همه در مسجد جمع شدند، بعد از صحبت های امام جماعت در مورد آداب زیارت به سمت اتوبوس حرکت کردند بیرون مسجد غوغایی بود یکی اسفند دود می کرد یکی قرآن بالای سر زائران گرفته تا از زیر آن رد شوند زمزمه صلوات والتماس دعا محله را پرکرده بود داخل شدند حاج آقای شیخی ازنمازگزاران که همیشه در صف های نماز جماعت پیش قدم بود جلوی  اتوبوس نشسته و در حال فرستادن صلوات بود ومابین صلوات به کسانی که داخل می شدند باگرمی برخورد می کرد صندلی های  جلو زودتر پرشده بود عقب چند صندلی خالی بودنشستند آخرین صلوات را برای در پیش رو داشتن سفری  بی خطر فرستاد همینطورکه جمعیت صلوات می فرستاد اتوبوس حرکت کرد ، پرده را کنار زد و از پنجره بیرون را نگاه کرد کم کم از مسجد ومحل تجمع خانواده های زائران دور          می شدند در طول مسیر صحبت های دکتر ذهنش رو مشغول کرده بود به طوری که کمتر متوجه مسیر می شد بالاخره به محل اقامت  رسیدیم  حسینیه ای  قدیمی بادرزنگی در کوچه پس کوچه ها که انتهایش به یکی از خیابان های اصلی  منتهی به حرم  می شد  .قاسم وپدرش به طبقه بالا رفتند بعد از اداب اولیه زیارت  به سمت حرم حرکت کرد هنوز دلهره داشت تااینکه حرم را جلوی چشمانش دید بعد از اذن دخول وارد حرم شدگویی بهشت در پیش رویش بود همه غمش شد دیدن ضریح ،از صحن قدس به صحن  دیگر وداخل شبستان شد بعد از زیارت ونماز به صحن گوهرشادرفت ناخوداگاه در گوشه درب اصلی صحن نشست  همانجابود که نیت کرددرصورت بهبودی فرزندشان او را نذر اسلام کند به محل اسکان برگشت شبانه به همراه قاسم به صحن گوهرشاد رفتند کاروان چند روز بعد به سمت تهران حرکت کرد اما آنها باید تا گرفتن حاجتشان درحرم  می ماندند  چندروزی را درگوشه ای از صحن بودند یک روز گرم شهریور مرد به همراه قاسم به زیارت رفت گوشه حرم نشسته وبه دیوار تکیه زدگرما امانش را بریده بود بعد از گرفتن وضو روی سکوی کنار حوض نشست نوای زیبای اذان در حیاط حرم پیچید نماز را که اقامه کرد سرش راچرخاند مرد سراسیمه به سمت خانم ها  می آمد به محض رسیدن باسر اشاره کرد که به سمتش  برود رنگ به چهره نداشت دست هایش  می لرزید دلشوره ای در دلش افتاد به سمتش دوید مرد باصدایی لرزان گفت :

پسرمان شفا گرفته ....

-اشک درچشمانش حلقه زده بود باورش نمی شد روزی برسد که پسرشان بتواند بدون بریس روی پاهایش باسیتد خبر شفای قاسم خیلی زود درخانواده و محل پیچید  خانه شلوغ شده بود صدای شادی تمام فضای خانه راپرکرده بود چندسالی از این ماجراگذشت کمی بزرگتر که شد ماجرا را از اطرافیان فهمید همیشه دلش می خواست به دیدارش برود از نزدیک از او تشکر کند سال دوم دبیرستان بود که که نیروهای بعثی به ایران حمله کردند او نیز مانند بچه های هم سن وسال خود بی قرار رفتن به جبهه ها شد تاهم نذر مادر را ادا وهم فرمان امام(ره)  را لبیک گوید آرزو داشت که به دیدار کسی که سلامتی اش را از مدیونش بود برود اما این آرزو بردلش ماند ،در جبهه ها به خاطر از خود گذشتگی ومهربانی اش زبان زد خاص وعام بود رزمنده ها  به اوعلاقه مند  بودند چند ماهی از رفتنش نگذشته بودکه درعملیات فکه شهید شد خبر شهادتش آمد در محل غوغایی شد همه کسانی که او را                 می شناختند در محل ومسجد آماده استقبال از جنازه اش بودند اما نیامد چند ساعتی گذشت خبردادند که پیکر سید قاسم اشتباهی به مشهد منتقل شده ولی اشتباهی درکار نبود  جنازه را که آوردند مادرش از همه آرام تر بود شاید زمانی رابه یاد می آورد که درصحن گوهرشاد نذرش ادا شده بود خبر شهادت سید قاسم هم مانند ماجرای شفایش در محل وحرم پیچیده بود

 


رسم عاشق ومعشوق





سر از پا نمی شناختم خیلی خوشحال بودم بالاخره روزیم شده بود برم پابوس آقا ، دوسه روز ی به زمان حرکت  مونده، دلهره  داشتم شاید به خاطر این بود که برای اولین بار بود که به زیارت آقا می رفتم، بالاخره روز حرکت فرارسید همه در مسجد جمع شدیم ، بعد از صحبت های امام جماعت در مورد آداب زیارت به سمت اتوبوس حرکت کردیم بیرون مسجد غوغایی بود یکی اسفند دود می کرد یکی قرآن بالای سر زائران گرفته بود که از زیر آن رد شوند وزمزمه صلوات والتماس دعا محله را پرکرده بود داخل شدیم پدر شهیدی که همیشه در  صف های نماز جماعت پیش قدم بود  جلوی  اتوبوس نشسته و در حال  فرستادن صلوات بود ومابین صلوات به کسانی که داخل می شدند باگرمی برخورد می کرد صندلی های  جلو زودتر پرشده بود در عقب اتوبوس چند  صندلی خالی بودنشستم پیرمرد آخرین صلوات را برای در پیش روداشتن سفری  بی خطر فرستاد وهین طورکه جمعیت صلوات می فرستاد اتوبوس حرکت کرد ، پرده را کنار زدم و از پنجره بیرون را نگاه کردم کم کم از مسجد ومحل تجمع نمازگزان وخانواده های زائران دور می شد یم ،داخل  اتوبوس مادر میرباقری را دیدم مادر یکی از شهیدان مسجدمون که ماجرای زیبایی در رابطه با امام رضا(ع)داشت وماجرایش عجین شده با امام بود و من هر زمان نام امام رضا (ع) را می شنیدم ناخداگاه به یاد این شهید می افتادم در طول مسیر  ماجرای شهید میرباقری  ذهنم رو مشغول کرده بود به طوری که کمتر متوجه مسیر می شدم ، بالاخره به مشهدومحل اقامت که در  حسینیه ای واقع در کوچه پس کوچه هایی که انتهایش به یکی از خیابان های اصلی  منتهی به حرم  می شد رسیدیم  . مادروخواهرم به قسمت پائینی حسینیه که برای خانم ها مجهز شده بود رفتند  من هم که خیلی بی تاب بودم بعد از اداب اولیه زیارت که از سفارش های امام جماعت مسجد در گوشم مانده بود  به سمت حرم حرکت کردم هنوز هم دلهره داشتم ودر راه ذکر می گفتم تا حرم را جلوی چشمانم دیدم اذن دخول را خواندم وداخل حرم مطهر شدم واقعا زیبا بود گویی بهشت در پیش رویم بودم غم هام رو فراموش کرده بودم وهمه غمم شده بود دیدن زریع  ،  از صحن قدس به صحن  دیگر وداخل شبستان شدم خیلی شلوغ بود بعد از زیارت ونماز به داخل حیاط صحن گوهرشاد آمدم وناخوداگاه در گوشه درب اصلی صحن نشستم محو در زیبایی کاشی کاری وگنبد صحن گوهرشاد بودم که صدای لا الا الله نظرم را جلب کرددر گوشه ای از صحن  جمعیتی انبوه داخل شده و تکبیر گووبه سمت حرم در حرکت بودند کمی جلوتر رفتم، مردم جنازه ای را برای طواف وتبرک به داخل صحن گوهرشاد آورده بودند، ناگهان به یا د ماجرای تشیح جنازه میرباقری افتادم  ماجرا برمی گشت به سالها پیش سالهایی که کسی فکرش را هم  نمی کردکه  در محله شان فرزندی به دنیا بیاید که بعد ها باعث خیروبرکت محله شه ومردم حاجتشون رو از او بگیرند . در جنوب تهران ودر نزدیکی مسجد سجاد (ع) ومحله ای که به نام پر برکت مسجد، محله سجاد{1}  نام گرفته بود، خانواده ای  زندگی میکرد ،  که از قشر  متوسط ومتدین بودند.پدرخانواده در نهایت زهد و قناعت می زیست و همواره خانواده  اش رابه دینداری  سفارش می کرد. آنها بعد از مدتی صاحب فرزند پسری می شوندو نام پسر قاسم می گذارند، قاسم بچه عجیبی بود وکارهایی می کرد که با سن وسال کم او مطابقت نداشت او دوران کودکی را پشت سر می گذاشت که تحولاتی در ایران شروع می شود که بعد ها انقلاب اسلامی  نام می گیردقاسم  در مدرسه و مسجد به فعالیت های سیاسی می پرداخت وهمین امر باعث رفت وآمد بیشتر ش  با بچه های مسجد شده بود تا اینکه انقلاب اسلامی توسط امام خمینی (ره) صورت گرفت او هم مانند دیگران عاشق وگوش به فرمان امام شده، وبه جمع یاران امام امت می پیوندد  او علاقه خاصی  به اهل بیت (ع)وبویژه امام رضا (ع) داشت و بعد از شنیدن ماجرای شفا پیداکردنش توسط امام رضا(ع) ارادتش به امام دوچندان کرده بود ماجرابه کودکی اش  برمی گشت قاسم در کودکی زمانی که پنج سال بیشتر نداشت دچار فلج اطفال می شود  وهمه دکتر ها جوابش می کنند مادرش هم  که زن باخدایی بود هرشب به مسجد محل  می آمد ودر خلوت خود برای فرزندش دعا می کرد  یک روزی که در گوشه مسجد درحال دعا ودل شکسته بود به امام رضا(ع)  توسل و نذر کرد که اگرپسرش شفا بیدا کنداورا در راه  دفاع از اسلام نذر کند . چندروز بعد او را به اصرار مادرش به  مشهد مقدس می برند قاسم درصحن گوهر شاد و بین نماز ظهروعصر بودکه شفا یش راازامام رضا (ع) می گیردسالها از این ماجرا گذشته بود  وانقلاب اسلامی توسط امام خمینی  صورت گرفته ومردم  طعم شیرینی انقلاب اسلامی را نچشیده بود ند که جنگ بر کشور تحمیل می شه و امام امت که همه وجود قاسم وهم مسجدی هایش ومردم بود دستور جهاد می ده وامتحانی سخت تر  در پیش روی جوانان تازه انقلاب کرده والبته سربلند بیرون آمده قرار می گیره قاسم  هم مانند دیگر دوستان بسیجی اش به  جبهه های حق علیه باطل می شتابد  تاهم نذر مادر راادا وهم فرمان امام  را لبیک گوید قاسم هم مانند دیگران  آرزو هایی برای خودوزندگیش داشت یکی از آنها   این بو د که به زیارت کسی که سلامتی اش را از مدیونش بود  برود و لی توفیق زیارت بردلش مانده بود، سیدقاسم در جبهه ها هم به خاطر از خود گذشتگی ومهربانی اش زبان زد خاص وعام بود رزمنده ها  به اوعلاقه مند  بودند .  وواقعا  عاشق اهل البیت (ع)و امام رضا(ع) بود ،. قاسم بالاخره در عملیاتی در فکه   به درجه شهادت نائل می شود خبر شهادتش خیلی زود در محل می پیچد در محل غوغایی می شود همه مردم محل وکسانی که اورا می شناختند در محل ومسجد حاضروآماده استقبال از جنازه اش می شوند  می شوند، اما جنازه اش به خیال ما زمینی ها به اشتباه به مشهد مقدس جایی که تا آخرین لحظه آرزوی زیارتش  را داشت می رود،   ودر حرم امام رضا (ع) طواف کرده وبعد ازبررسی های مجدد مسئولین متوجه اشتباه خود می شوند وبلافاصله جنازه را به تهران ومحله اش بر می گردانند بعد از یک تشیع باشکوه قاسم در گلزار شهدای یافت آباد آرام می گیرد  کسانی که ازماجرا ی سیدقاسم  وامام رضا (ع)خبر داشتند رفتن جنازه میرباقری به مشهد را  رابطه عاشق ومعشوق قلمداد کردند، گویی این ره راهی بود که قاسم را به سوی جاودانگی برد   تا به همگان وفای مولایش رضا (ع) ثابت شودواین رسم عاشقی کسی که نظر کرده ونذر امام رضا(ع) است   وهم اکنون مزارش در گلزار شهدا زیارت گاه عشاق ولایت است .

 چه زیبا فرمود:

رسم عاشق کشی وشیوه شهر آشوبی 

                              جامه ای بود که برقامت اودوخته بود