اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر 39 ماه (3سال و 3ماه) بود.

امیر کبیر مردی مذهبی و متدین بوده و از غیرت دینی کم نظیری برخوردار بوده است، همین دین داری و غیرت او بود که او را وادار به اصلاحات بسیار موثر در پیشرفت کشور و امور مذهبی مینمود او به سختی با بدعتگران مبارزه و با تمام قوت آنها را سرکوب مینمود. لذا دشمنان سرسختی داشت که بر علیه او توطئه چینی میکردند. و شایعاتی را بر علیه او تبلیغ مینمودند.
او در دوران صدارت کوتاه مدت با تدابیری که در برنامه ریزی کشور اعمال کرد اوضاع کشور را منظم و امور را برقرار و به چرخههای پیشرفت سوار نمود، که امروزه آثار برخی از اقدامات مهم برای ما محسوس است. خدمات دینی که امیر کبیر برای تشیع و مذهب انجام داده است، بسیار برجسته و مهم است و میتوان گفت اصولی ترین و زنده ترین ارزش تشیع را از گرفتاری به خرافات و تحریف و فراموشی نجات داد. این عملکرد بسیار شایسته امیرکبیر برخورد مناسب و ریشه افکن با مدعیان مهدویت و بابیت بود که سالها تشیع را از انواع موهومات نجات بخشید.
در حالات امیر کبیر آمده است که وی کاملا متعبد بود و در ایام محرم زیارت عاشورا را با آداب خاصه به جای میآورد. در حالیکه در میان صدر اعظمهای ایران در عصر قاجار مردی نظیر او دیده نشده است.
او مساجد دینی و مدارس علمی از جمله مدرسه دینی شیخ عبدالحسین در بازار تهران و ساختمان امام زاده زید تهران را بنا نمود، او دستور حکومتی صادر کرد که طی آن چاپخانه ها موظف بودند که آیات قرآنی را روی کاغذهای باطل چاپ نکرده، و از اهانت به قرآن جلوگیری نمایند. مشروبات الکلی را ممنوع کرد بنابراین در دیانت و مذهبی بودن امیر کبیر هرگز نمی توان تردید نمود، چون شواهد تاریخی زیادی وجود دارد که در اینجا نمونه کوچکی عرضه شد.
در حالات امیر کبیر آمده است که وی کاملا متعبد بود و در ایام محرم زیارت عاشورا را با آداب خاصه به جای میآورد. در حالیکه در میان صدر اعظمهای ایران در عصر قاجار مردی نظیر او دیده نشده است
امیرکبیر مردی دین دار و با ایمان بود و از آن جهت با تمام چیزهایی که مخالف مذهب می دید، مقابله می کرد.
امیرکبیر با عالمنمایانی که از موقعیت دینی شان سوء استفاده می نمودند مبارزه می کرد. او هرگاه می دید یا می شنید که عالمی روحانی به نام دین و مذهب مانع اجرای اصول صحیحه ایست که وی برای اداره مملکت و مصالح عامه پیش گرفته، جلوی کار او را می گرفت و راه نفوذ غیر مشروعش را می بست. به عنوان نمونه می توان به میرزا ابوالقاسم امام جمعه برادرزاده و داماد میر محمد مهدی حسنی حسینی خاتون آبادی که پس از فوت وی در سال 1263 امام جمعه تهران شد، اشاره نمود که وی در زمان صدارت امیر، احکام سرسری به دست مردم می داد و مجرمین را در خانه و مسجد سلطانی به بست می پذیرفت و مانع اجرای حکم عدالت می شد که امیر در پی اقداماتش او را بر سر جایش نشاند.
ضمن آنکه حرمت عمل «بست» را شکست، زیرا هیچ ریشه و دلیل دینی نداشت و اجازه نداد که دیگر خانه مجتهدین و غیره، مأمن خلافکاران گردد.
البته ایشان از روحانیون مخلص حمایت می کرد، چنانکه شیخ عبدالحسین را که از روحانیون باتقوای اصفهان بود بعد از مدتی به تهران طلبیده و حاکم شرع گردانید.
درگیریهای امیرکبیر با گروهی از روحانیان و ایستادگی امیرکبیر در برابر مخالفان خود، از حب و بغضهای شخصی او خالی بود. اگر او میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران را با عنوان برخی از رویههای قضایی ناسالم او از اختیارات قضاییاش محروم و شغل او را به پیشنمازی مسجدشاه محدود کرد، در همان حال، وقتی تقاضای امام جمعه را درباره عزل حاکم نطنز درست و عادلانه یافت، بی درنگ پذیرفت. همچنین به گزارش منابع، شیخ ملاعبدالرحمن بروجردی که ریاست بزرگترین محکمه شرع تهران را بر عهده داشت، به آن سبب که در رسیدگی به پرونده ای برآن شد تا ناعادلانه به نفع یکی از طرفین پرونده که اتفاقا از آدمهای امیرکبیر بود حکم صادر کند، امیرکبیر بیدرنگ او را عزل و تبعید کرده و شیخالعراقین را که به پرهیزکاری و عدالت شهرت داشت برای بر عهده گرفتن ریاست بزرگترین محکمه شرع دعوت کرد.
اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر 39 ماه (3سال و 3ماه) بود
امیرکبیر صدور احکام ناسخ را قدغن کرد؛ چون موجب بیعدالتی میشد، ترتیبی اتخاذ کرد تا دعواهایی را که یک طرف آن مسلمانان و طرف دیگر از اقلیتهای مذهبی بودند، برای صدور حکم به دیوانخانه در تهران احاله شود تا از احتمال اعمال نفوذ و تعصبات دینی بر ضد اقلیتهـای مذهبی جلوگیری شود. امیرکبیر برای اولین بار در میان زرتشتیان، کلانتر انتخاب کرد تا خودشان به مشکلات خود رسیدگی کنند. بیعدالتی مالیاتی را درباره مسیحیان مقیم ایران برانداخت. کشیشان را از پرداخت مالیات معاف کرد. تلاش فراوانی را به کار گرفت تا با جلوگیری از بیعدالتی نسبت به اقلیتهای مذهبی در ایران، بیتوجهی به حقوق آنان موجب ایجاد تفرقه و دستاویزی برای سوءدخالتها و توطئههای انگلیس و روسیه در ایران نشود.

در بررسی مواضع و اقدام امیرکبیر در لغو آیین بستنشینی، که یکی از مهمترین علل تنش گروههایی از روحانیان با امیرکبیر بود، توجه به چند نکته ضروری است. در ساختار سنتی جامعه ایرانی، بستنشینی از بنیادهای مدنی کهن بود. از دیرباز برخی از امامزادهها و اماکن مذهبی، خانه مجتهدان بلندپایه، مسجد شاه تهران، اصطبل شاهی و نیز بعدها برخی از سفارتخانههای خارجی در ایران، پناهگاه و ملجاء ستمدیدگان و مظلومانی بود که در نتیجه بیقانونی و بیعدالتیها، در آن اماکن پناهنده ملی شدند تا حق خود را باز ستانند، یا حداقل از گزند ظالمان و ظلم و بیعدالتی آنان رهایی یابند. اما به تدریج به سبب بیقانونی و عدم انتظام در آیین بستنشینی و سوءاستفاده برخی از صاحبان و متولیان آن اماکن از حرمت و امتیاز آن اماکن برای سودجوییها و رقابتطلبیها و قدرتجوییهای شخصی و صنفی و سیاسی، آیین بستنشینی و کاربست آن دچار انحراف شد. گاه گناهکار و هرزهکار و فاسد، برای رهایی از اجرای عدالت و مجازات گناه و هرزگی و مفسده خود به بست می نشستند. به تدریج این بیقاعدگی به چنان قاعده ای تبدیل شد که عامل بیعدالتی و بینظمیهایی شد که نه با عدالت اجتماعی سازگار بود و نه با آیین نظم و قانونمندیﺝچی که امیرکبیر به آن دلبستگی داشت.
امیرکبیر اهل قانون و نظم و عدالت و ایجاد و تقویت دولت متمرکز بود. وی چون آیین بستنشینی را که دستاویز سوءاستفاده شد، مغایر قانون و نظم و عدالت یافت در برابر آن ایستاد. ایستادگی او در برابر آیین بست نشینی، محدود به روحانیان برخوردار از آن امتیاز نبود. او دستور داد تا جلوی آخورهای مسجد شاه را تیغه بکشند.
همچنان که بیپروا به اقدام کنسول انگلیس در تبریز برای پناه دادن اشرار و مجرمان اعتراض کرد. البته هنگامی که امیر در سال 1266 آیین بستنشینی را لغو کرد، این تصمیم و اقدام او با جلب همراهی و موافقت امام جمعه تهران صورت گرفته بود. لغو بستنشینی به وسیله امیرکبیر، نه تنها مخالفت آن گروه از افراد را که از این آیین بهعنوان یک امتیاز برای خود منافعی داشتند، برانگیخت بلکه ناخرسندی سفارتخانههای خارجی را نیز که از آن بهعنوان یک دستاویز برای مداخله و سوءمداخله در ایران استفاده می کردند، به دنبال داشت.
مخالفت و اعتراض شیل، وزیر مختار انگلیس به اقدام امیرکبیر در لغو بستنشینی که به روشنی در گزارش شیل به پالمرستون دیده می شود، نمونهای از ضربهای بود که این اقدام امیرکبیر بر بخشی از امتیازات دولتهای خارجی برای سوءدخالت در ایران وارد کرد.
فرآوری:هدی هدایت
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
منابع: 1-عباس اقبال آشتیانی، میرزا تقی خان امیرکبیر
2-حسین مکی، زندگی میرزا تقی خان امیرکبیر
3- فرهان
4-روزنامه شرق
5- وطن فا