مصلح آگاه

مصلح آگاه

امیرکبیر شجاعانه در مقابل نفوذ سلطه بیگانه که مشکل اساسی کشور بود ایستاد . مقام معظم رهبری
مصلح آگاه

مصلح آگاه

امیرکبیر شجاعانه در مقابل نفوذ سلطه بیگانه که مشکل اساسی کشور بود ایستاد . مقام معظم رهبری

اقدامات امیر کبیر در زمان صدارت


میرزا محمد تقی‌خان فراهانی,بزرگترین وزرای ایران,شخصیت های ملی ایران,امیر کبیر

چکیده ای از بیوگرافی امیر کبیر:

نام اصلی: میرزا محمد تقی‌خان فراهانی

تولد : ۱۱۸۶ خورشیدی

روستای هزاوه، اراک

درگذشت : ۲۰ دی ۱۲۳۰ 

باغ فین، کاشان

ملیت: ایرانی

پیشه: سیاستمدار

سال‌های فعالیت: ۲۲ ذیقعدهٔ ۱۲۶۴ – ۱۸ محرم ۱۲۶۸ ه‍.ق

میرزا تقی خان، پسر کربلایی محمد قربان فراهانی، ملقب به اتابک اعظم امیر نظام و امیر کبیر، از بزرگترین رجال سیاسی و بزرگترین وزرای ایران در حدود سال ۱۲۲۳ قمری در فراهان به دنیا آمد.

وی در خانواده‌ای از طبقات پایین جامعه به دنیا آمد. امیر کبیر کودکی و نوجوانی را در کنار خانواده قائم مقام سپری کرد. او از هوش سرشاری برخوردار بود.

امیر در کودکی هنگامی که ناهار فرزندان قائم مقام را می‌آورد، برای باز پس بردن ظروف در حجره می‌ایستاد و آنچه معلم به ایشان می‌آموخت، فرامی‌گرفت. روزی قائم مقام به آزمایش پسرانش آمد و هر چه از آنان پرسید، ندانستند. اما امیر جواب داد.

قائم مقام پرسید: تقی تو کجا درس خوانده‌ای؟ وی گفت: روزها که غذای آقازاده‌ها را می‌آورم، ایستاده می‌شنوم. قائم مقام انعامی به او داد، نگرفت و گریه کرد. به او گفت چه می‌خواهی؟ وی گفت: به معلم امر فرمایید درسی را که به آقازاده‌ها می‌دهد به من هم بیاموزد. قائم مقام پذیرفت و معلم را فرمود تا به او  نیز بیاموزد.

دوران کودکی و جوانی میرزا تقی خان زیر نظر و تربیت قائم مقام سپری شد. او شیوه‌های منشی گری، نامه‌نگاری و صدور احکام دیوانی را از قائم مقام آموخت تا آنجا که قائم مقام، تحریر و نگارش پاره‌ای از احکام و نوشته‌ها را به میرزا تقی‌خان محول کرد.

به تدریج کار او در محدوده شغل دبیری قرارگرفت و از رموز و ضوابط امور اداری و دیوانی به خوبی آگاهی یافت و به خاطر کفایت و لیاقتی که وی از خود نشان داد و بیشتر از آن علاقه شدیدی که ناصرالدین شاه به وی داشت به سمت صدراعظمی شاه منصوب شد.

عناوین امیر کبیر:

کربلایی محمد تقی، میرزا محمدتقی‌خان، مستوفی نظام، وزیر نظام، امیر نظام، امیر کبیر، امیراتابک اعظم، همچنین وی شوهرخواهر ناصر الدین شاه نیز شد.

اقدامات امیر کبیر در زمان صدارت:

ایجاد نظم در جامعه؛ در پی نظمی که او در جامعه برقرار کرد کمتر ظالمی قادر بود بر بیچارگان فقیر تعدی کند. وی دزدی و هرزگی و شرارت را درجامعه به حداقل رساند

براندازی رشوه‌خواری در جامعه

براندازی رسم قمه کشی؛ در تهران آن زمان رسم بود که جوانان قمه می‌بستند

سروسامان دادن به خزانه مملکت و قطع حقوق بسیاری از درباریان و وابستگان آنها

تأسیس اداره آگاهی؛ وی برای این که از روابط کارگزاران و مأموران دولت با مردم مطلع باشد اداره‌ای مخصوص و سرّی تشکیل داد و مأموران این اداره با لباس چوپان، گدا، فروشنده دوره گرد، راهزن و ... همه جا نفوذ داشتند و هر جا کار خلافی از کسی سر می‌زد، بی درنگ امیر را با خبر می‌کردند

واگذاری محاکم شرع به علمای صالح و براندازی رسم شکنجه

ساخت بیمارستان و مایه کوبی اجباری آبله در جامعه؛ هر کس از بیماری آبله می‌مرد، بستگان او را ۵ تومان جریمه می‌کرد

ایجاد چاپارخانه برای مرسولات پستی، ایجاد میدان توپخانه و عمارت آن و همچنین سبزه میدان تهران

ساخت ۲۰۰خانه در بیرون شهر برای مردم

تاسیس مدرسه دارالفنون و راه‌اندازی نخستین روزنامه در ایران به نام وقایع اتفاقیه

ایجاد کارخانه‌های پارچه بافی، شکر ریزی، چینی و بلورسازی، کاغذ سازی، چدن ریزی

فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران

استخدام استادان خارجی و تصمیم به جایگزینی آنها با ایرانیان

ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی

ترویج ساده نویسی و لغو القاب

مرمت ابنیه تاریخی

فرستادن صنعتگر به روسیه و مقابله صنعتی با روسیه توسط دست توانای استاد کاران اصفهانی

بسط فلاحت و آبیاری

توسعه تجارت داخلی و خارجی

کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور

تعیین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی

اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه

امیرکبیر، یکی از صدراعظم‌های ایران در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار بود. اصلاحات وی، اندکی پس از رسیدن به صدارت و با توجه به سن کم شاه (۱۶ سال) آغاز شد و تا پایان صدارت کوتاه مدت او (سه سال و سه ماه) ادامه یافت.

دشمنی افرادی مانند آقاخان نوری و مهدعلیا و نادانی ناصرالدین شاه باعث شد تا در ۲۰ محرم سال ۱۲۶۸ هجری قمری، امیرکبیر از صدارت معزول و در ۲۵ محرم از امارت نظام و از تمام مشاغل دولتی برکنار و چند روز بعد به کاشان تبعید شود.

اما دشمنان وجود او را بیش از این تحمل نکرده و سرانجام وی به فرمان ناصرالدین شاه در روز جمعه ۲۰ دی سال ۱۲۳۰ به دست نالایقی چون حاج علیخان مراغه‌ای معروف به حاجب‌الدوله در حمام فین کاشان به شهادت رسید

برخی از مهمترین اقدامات امیرکبیر

 

میرزا تقی خان امیر کبیر

 

• تأسیس مدرسه دارالفنون: مدرسه دارالفنون در زمان صدارت امیرکبیر، در هفت شعبه تأسیس شد و اولین مدرسه جدید ایران بود. شاهزاده‌های قاجار نخستین دانشجویان دارالفنون بودند. در دارالفنون اصول علمی جدید و دانش‌های مهندسی، پزشکی و فنون به جوانان آموزش داده می‌شد و بسیاری از معلم‌هاب آن از اروپا و به ویژه از کشورهایی چون اتریش، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه به کار گرفته شده بودند. پس از برکناری امیرکبیر، با وجود مخالفت‌های میرزا آقاخان نوری، مدرسه کار خود را ادامه داد.

• انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه: اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در سال سوم سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در 18 بهمن 1229خورشیدی (برابر با 7 فوریه 1851 میلادی) و به کوشش امیرکبیر منتشر شد. به دستور امیرکبیر اشتراک این روزنامه برای هر یک از افرادی که از دستگاه دولتی بیش از  200 تومان حقوق می‌گرفتند اجباری بود. در این روزنامه، اخبار داخلی شامل خبرهای مربوط به دربار، عزل و نصب‌ها، اعطای مقام‌ها، نشان‌ها و امتیازات چاپ می‌شد. در برخی شماره‌ها نیز اخبار رویدادهای شهرهای ایران به چاپ می‌رسید. در بخش اخبار خارجی، اخبار مربوط به کشورهای اروپایی به چاپ می‌رسید. همچنین این روزنامه دارای صفحه حوادث نیز بود.

• رسیدگی به وضع مالیه: امیرکبیر در دوران صدراعظمی خود با رشوه خواری به مبارزه خاست. او دستور داد دریافتی‌های بی‌حساب و قطع مواجب بی‌جهتی که از دستگاه‌های دولتی می‌گرفتند؛ قطع شود. وی حقوق شاه را کاهش داد و ماهانه به دوهزار تومان رسانید و قرار گذاشت که هر ماه به او کارسازی کنند. وی مواجب بی‌حسابی که حاج میرزا آقاسی برقرار کرده بود، قطع کرد. وی سروسامانی به قوانین مالیاتی داد و صورت عواید و مخارج آن را تعدیل کرد. تیولدارانی که حق دیوان را نمی‌دادند، امیر تیول آن‌ها را ضبط کرد. او همچنین برای ماموران دولتی حقوق ثابت تعیین کرد.

• اصلاحات اجتماعی: امیرکبیر، دستور داد که رسم قمه‌کشی و لوطی‌بازی از شهرها و راه‌ها برداشته شود. وی حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد. وی قاعده بست‌نشینی را لغو کرد.

امیرکبیر، دستور داد که باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود؛ در تبریز تیرباران شد

• سر و سامان دادن به ارتش: امیرکبیر، مشق و دروس ارتشیان و تسلیحات آن‌ها و برکشیدن صاحب‌منصبان بی‌طرف و نهادن شغل و سمت در مقابل افراد و حذف مشاغل بی‌فایده در نظام سازمانی را پایه‌گذاری کرد. رسم بخشیدن مناصب بی‌شغل را برانداخت و معیار ترفیع صاحب‌منصبان، شایستگی ایشان گشت. مهمات‌سازی در زمان او رشد کرد و توپ‌ریزی و باروت‌سازی تبریز دوباره رونق گرفت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد. به دستور وی لباس سربازان از پارچه ایرانی بود.

• اصلاح سیاست خارجی: امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارت‌خانه‌های دائمی در لندن و سن‌پترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.

• اصلاحات مذهبی: امیرکبیر، در پی منع قمه‌زنی و اصلاح امور روضه‌خوانی برآمد. وی نسبت به علمای مذهبی با احترام خاصی برخورد می‌کرد، با این حال میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از جمله روحانیونی بود که به شدت به مخالفت با امیرکبیر برخاست و بسیاری از روحانیون دیگر نیز به همراهی با او برخاستند.

• حذف القاب و عناوین: امیرکبیر، القاب و عناوین فرمایشی را موجب زیان‌های اجتماعی می‌دانست و در نامیدن دیگران به گفتن واژه "جناب" اکتفا میکرد، حتی نسبت به مقام صدارت.

• فرمان قتل سیدعلی محمد باب: امیرکبیر، دستور داد که باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود؛ در تبریز تیرباران شد.

• فرمان قتل سالار پسر آصف‌الدوله: سالار والی خراسان که طرفدار تجزیه‌طلبی و جدایی خاک خراسان از ایران بود، در زمان ناصرالدین‌شاه شورش کرد. امیرکبیر، سپاهیانی را به خراسان فرستاد و آنان را سرکوب کرد.

روزى که امیر کبیربسیارگریست


    
سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود.
    
هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند، امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند.

روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.

    

چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند.
    
امیر با صداى رسا گفت: "و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند".
 برخورد سخت امیرکبیر با فرقه بابیه 

امیرکبیر مردی دیندار بود ،وی در فرائض دینی به هیچ وجه متعصب و خشک نبود و برخلاف بیشتر رجال متدین آن زمان، روشن بینی و خوش فکری خاصی در اعتقادات دینی خود داشت. او چون می دید که خرافات وارد دین مبین شده و رعایت احکام اسلامی سست گشته است، در راه اعتلای وضع مذهبی کشور گام های بلندی را برداشت ،امیر معتقد بود که باید با مهربانی و محبت با اقلیت های دینی برخورد شود، تا آنها را از دامان دولت روس و انگلیس رها سازند، ولیکن در برخورد با فرقه بابیه که فرقه ای ضاله بود، با شدت عمل به محو آن اقدام کرد.

در نامه هایی که به شاه نوشته است، میزان اعتقاد مذهبی او مشخص می شود؛"احوال این غلام... ‏خوب است، در بالاخانه به قدر یک ساعت مشغول قیام و قعود هستم".امان از ماه رمضان که قوه تحریر و تقریر هر دو را برده است."«فدَوی دو روز است روزه می گیرد[حالم] نه خوب است نه بد، راهی می رود"."إن شاءالله شما مشغول عیش و ما نوکرها مشغول تعزیه داری سیدالشهداء می‏شویم"."چون در مجلس تعزیه مشغول دعاگوئی وجود مبارک پادشاهی بود، نتوانست از روی دقت جواب عرض نماید".دو یا سه روز قبل از عاشورای سال ۱۲۸۶ (چند روز قبل از عزلش) در نامه ای به ناصرالدین شاه می نگارد:"امیرنظام در خانه خود مشغول زیارت عاشوراست".

حضور امیر کبیر در روضه سید الشهداء

این ها و نامه های دیگری با این مضمون از او، نشانگر اعتقاد والای او به مذهبش می باشد، چنانچه اشاره به نماز، روزه و رفتن به روضه سید الشهداء و...‏ کرده است ،افزون بر ویژگی های دینی، منش رفتاری و ویژگی های اخلاقی هر فرد، ساخته دوران پرفراز و نشیب زندگی اوست. خانواده ای که در آن تولد یافته است، دوستانی که هم بازی اش بوده اند، معلمانی که تربیتش کرده و مردمانی که با او سروکار داشته اند، همگی بر شخصیت انسان اثرگذارند.

امیر از نگاه بیگانگان

منشی سفارت انگلیس در تهران، شخصیت امیر و کردارش را چنین توصیف می کند:" ...امیر نظام به کلی فراتر از آن بود که کسی بتواند او را به رشوه بفریبد. روزها و هفته ها می گذشت که از بام تا شام کار می کرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس می دانست. دشواری ها و نیرنگ ها نیز او را از کار، سست و دل سرد نمی ساخت. اگر امیر نظام در همه نقشه هایش کام یاب نگردید، کاستی از دانایی و نیروی کارش نبود؛ تقصیر از آنان بود که در یاری او کوتاهی کردند".

یکی از مستشاران انگلیسی می گوید: "از خصلت های ناپسند ایرانیان، "مداخل" است. این واژه به گوش ایرانیان بسیار خوشایند است. مأموران دولت تنها با مداخل خوش حال می شوند. مقرری آنان، چندان مورد توجه نیست و تنها مداخل یک شغل است که تمام حواس آنان را به طرف خود جلب می کند... میرزا تقی خان، کسی نبود که اسم مداخل و رشوه پیش او برده شود. این مرد بی طمع، تمام اصول و رشته های ناپسند را برهم زد و از بین برد و ارتکاب آن را به کلی ممنوع کرد".

توطئه انگلیسی ها

سفیر انگلستان چندین بار به امیر پیشنهاد رشوه داده بود، ولی امیر، هیچ کدام را نپذیرفت و همین موضوع، خشم سفیر را برانگیخت. سفیر بارها گفته بود: "پول هایی که برای رشوه به امیر پیشنهاد کردند و ایشان نپذیرفت، صرف کشتن وی کردند." سرانجام نیز دسیسه های انگلیس و جیره بگیرانش در دربار، بزرگ مردی را به کام مرگ فرستاد که شهادتش، مُهر ننگی بر پیشانی دشمنان زد و زندگی اش، سند افتخاری شد در دستان ملت.

عد وابستگی به بیگانه

ایران، سال های فراوانی را به یاد دارد که بیگانگان به سرمایه های ملی آن دست اندازی و در سرنوشت ایرانیان دخالت می کردند. دوران قاجارها نیز با زورگویی های انگلستان و روسیه همراه بود. میرزا تقی خان امیرکبیر از مخالفان گسترش نفوذ تاراج گرانه بیگانگان در ایران بود. او حامی استقلال ملی بود و در برابر خواسته های نابجای بیگانگان، سرسختانه مقاومت می کرد. ازاین رو، می کوشید از دادن هرگونه امتیازی به این کشورها پرهیز شود.

ایجاد رابطه با کشورهایی همچون اتریش، ایالات متحده، فرانسه و آلمان، سیاست دیگری برای محدود کردن وابستگی به دو دولت انگلستان و روسیه بود. یکی از نمایندگان انگلیس می گوید: "سعی من و کوشش نماینده روسیه و تلاش مشترک ما، همگی باطل است. کسی نمی تواند میرزا تقی خان را از تصمیمش بازدارد".

تلاش برای سربلندی کشور

میرزا تقی خان امیر کبیر مدت ۳ سال و دو ماه و بیست وهشت روز صدر اعظم ناصر الدین شاه قاجار را برعهده داشت و در همین مدت توانست منشا خدمات فراوانی برای کشور شود.اقدامات امیرکبیر مخالفت‌های فراوانی را از بیرون و حتی درون دربار به دنبال داشت اما امیرکبیر بی توجه به مخالفت‌ها به تغییرات زیر بنایی واساسی برای پیشبرد کشور پرداخت. ناظم الاسلام کرمانی معتقد است که "امیرکبیر یکی از کسانی بود که سبب شد مردم ایران در راه تمدن قدم گذارند".

اصلاحات مذهبی امیر کبیر



در نگاهی کلی به اصلاحات سیاسی میرزا تقی خان، باید گفت تمامی اصلاحات اقتصادی سیاسی امیرکبیر در جهت تمرکز قدرت در دستگاه‌های دولتی بود که در راس آن مقام صدارت عظما قرار داشت. ۱ هدف اصلی امیرکبیر از این اصلاحات تقویت اقتدار دولت و نیز بهبود وضعیتش برای کنترل موثر بر فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مراکز قدرت داخلی و خارجی بود. ۲ اصلاحات امیر، به شکل گسترده‌ای دیوان‌سالاری را تقویت می‌کرد. تا وقتی امیرکبیر در راس دستگاه‌های دولتی قرار داشت، فساد اداری در سطح نازل بود.

اصلاحات سیاسی امیرکبیر

دکتر حامد عامری

در نگاهی کلی به اصلاحات سیاسی میرزا تقی خان، باید گفت تمامی اصلاحات اقتصادی سیاسی امیرکبیر در جهت تمرکز قدرت در دستگاه‌های دولتی بود که در راس آن مقام صدارت عظما قرار داشت.1 هدف اصلی امیرکبیر از این اصلاحات تقویت اقتدار دولت و نیز بهبود وضعیتش برای کنترل موثر بر فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مراکز قدرت داخلی و خارجی بود.2 اصلاحات امیر، به شکل گسترده‌ای دیوان‌سالاری را تقویت می‌کرد. تا وقتی امیرکبیر در راس دستگاه‌های دولتی قرار داشت، فساد اداری در سطح نازل بود. با برکناری وی از راس دستگاه‌های دولتی، دیوان‌سالاری در جهت سرکوبی و انقیاد مردم به کار رفت. امیرکبیر اصلاحات مهمی در دستگاه‌های کشوری و لشکری انجام داد، اما در نهایت با قتل وی اصلاحات ناتمام ماند. شکست اصلاحات وی از آنجا آغاز شد که سیاست‌های امیرکبیر، قدرت و اختیارات شاه را محدود می‌کرد یا با اختیارات شاه و صدراعظم تداخل پیدا می‌کرد. دیگر تقویت قدرت صدراعظم به منزله تقویت قدرت سلطنت نبود. قدرت صدراعظم تهدید و خطری جدی برای سلطنت محسوب می‌شد و همچون گذشته یگانه راه رهایی شاه از بحران، احیای سنت وزیرکشی بود. ناصرالدین شاه به دنبال فردی می‌گشت تا خلأ ناشی از فقدان امیرکبیر را پر کند. چنین شخصیتی میرزا نصرالله نوری معروف به میرزا آقاخان بود. در ۲۵ محرم سال ۱۲۶۸ میرزا تقی خان امیرکبیر از صدارت برکنار شد.3

او به امور سیاست خارجی بسیار توجه داشت دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تاسیس سفارتخانه‌های دائمی در لندن و پطرزبورگ و ایجاد قنسول‌گری‌هایی در بمبئی و عثمانی و قفقاز از کارهای اوست.4 امیرکبیر در اجرای سیاست‌های خود بسیار سختگیر و با انضباط بود. وی در اجرای اهداف خود روش‌های سخت و مستبدانه‌ای را در پیش گرفت. اصولا در جامعه‌ای مانند ایران که مردم نقشی در حکومت ایفا نمی‌کنند، انجام اصلاحات با استبداد همراه است و تغییر زندگی مردم و دیکته کردن شیوه‌های جدید زندگی با شدت عمل توام است.5 از این‌رو، برخی، ماهیت حکومت امیر را نمونه‌ای از «استبداد منور» شناخته‌اند. نویسنده‌ای انگلیسی درباره امیر می‌نویسد: میرزا تقی خان که «برای تجدید حیات ایران برخاست، یگانه مردی بود که کاردانی و وطن‌پرستی و اخلاق استوار، همه در شخصیت او جمع آمده بود و می‌توانست رهبری کشتی دولت را به عهده گیرد، از میان صخره‌ها و خطرهایی که بر سر راه داشت بگذراند و سلامت به مقصد برساند.»

در ارزشیابی روش استبداد منور امیر باید گفت حکومت او سه جنبه بسیار مهم داشت: یکی اینکه بر پایه «قانون و عدالت» نهاده شده بود. دیگر اینکه به تربیت ملت معطوف بود و سوم اینکه رضایت و خرسندی خاطر مردم را ربود. مجموع آنها نظام سیاسی متمایزی را ساخت که به «نظم میرزا تقی‌خانی» تعبیر می‌شد و این توصیف ضرب‌المثل مردم و دیوانیان بود.۶ مفهوم «نظم میرزا تقی‌خانی»، در دولت نیرومند مرکزی که میرزا تاسیس کرد، نیک متجلی است. در دوره قاجار هیچ‌گاه قدرت مرکزی به حد روزگار امیر نرسید و هیچ‌گاه اداره امور کشور به آن اندازه متمرکز نشد. فرمان دولت تا نهایت نقطه جغرافیایی مرز بلوچستان پیش از تقسیم فعلی آن یعنی تا سرحد سند روان بود و همه ایلات دورافتاده سرحدی به فرمانبرداری پایتخت سر نهادند، در این کار قدرت و تدبیر به هم آمیخت، از ایلات و عشایر فوج‌های جدید سرحدی به وجود آورد که از ابتکارهای ارزنده اوست و در بلوچستان دورافتاده، فوج توپچی جمازه‌(شتر)سوار تاسیس کرد که با مقتضیات جغرافیایی آنجا سازگار بود. گردن‌کشان و شورشیان را برانداخت یا مطیع گردانید و سرانجام امنیت داخلی را برقرار ساخت. این معنی نیز باید دانسته شود که در فلسفه حکومت امیر، مفهوم امنیت تنها دلالت بر استقرار قدرت دولت و فرمانروایی سیاسی نداشت، بلکه شامل ایمنی اجتماعی و قضایی نیز می‌شد.7

پی‌نوشت:

۱- اجلالی، بنیان حکومت قاجار، تهران، نشر نی، ۱۳۸۴، ص۸۴.

۲- مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران، ترجمه کمال پولادی، تهران، انتشارات باز، ص۹۵.

۳- اجلالی، همان، ص۸۵.

۴- فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۲۱۰.

۵- اجلالی، همان، ص۸۴.

۶- امیرکبیر و ایران، ص۲۱۲.

۷- امیرکبیر و ایران، ص۲۱۴

امیرکبیر، پیشقراول مبارزه با استعمار



امیرکبیر

میرزا تقی ‌خان فراهانی از نوادر تاریخ کشور ماست، عشق عمیق وی به استقلال و آزادی ملت مسلمان ایران، مانع شد که ثروت و عزت کشور برای همیشه در کام جهنمی استعمار بلعیده شود.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه گیلان، بیستم دی ماه مصادف است با شهادت میرزا تقی خان امیرکبیر، ستاره بی نظیر تاریخ ایران زمین که صد و پنجاه و اندی سال پیش به عنوان صدراعظم ایران درخشید و در کمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروع صدارتش خاموش شد. آشپززاده ای که به دلیل استعدادش مورد توجه قرار گرفت و توسط قائم مقام، والامقامی آگاه و وطن پرست شد.

میرزا تقی ‌خان فراهانی از نوادر تاریخ کشور ماست. عشق عمیق وی به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران، زمانی به فریاد دادخواهی ملت مظلوم لبیک گفت که می‌رفت تمامی ثروت و عزت کشور برای همیشه در کام جهنمی استعمار و استکبار جهانی بلعیده شود. زمانیکه دربار فاسد پادشاهی و رجال سیاسی سر سپرده، مزدورانه علناً سنگ بندگی طاغوت‌های شرق و غرب را به سینه می‌زدند و بی‌شرمی و گستاخیشان به حدی رسیده بود که حتی کوششی در اختفای بندهای اسارت و یوغ بندگی و بردگی خویش نمی ‌نمودند، امیرکبیر در برابر دشمنان دین و مجریان سیاست استعماری، یک تنه قیام کرد و پوزه استکبار و عمّال داخلیش را به خاک مالید.

میرزا تقی خان امیرکبیر یا میرزا محمدتقی خان امیرکبیر، پسر مشهدی قربان هزاوه‌یی فراهانی نوه تهماسب بیک است. (مشهدی قربان طباخ اشراف آن زمان که بعدها به طور اختصاصی طباخ آشپزخانه میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی شد). میرزا تقی خان امیرکبیر در خانواده‌ای از طبقات پایین ملت ایران در روستای هزاوه به دنیا آمد و با حفظ این امتیاز در دامان یکی از بهترین‌ و اصیل‌ترین خاندان‌های آن روز ایران تربیت یافت و رشد نمود.

هزاوه در دو فرسخی شمال غربی شهرستان اراک و در مجاورت فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت. کربلایی محمد قربان در سلک نوکران میرزا عیسی قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزی رسید و در زمان میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت در آشپزخانه را احراز کرد و در اواخر عمر «قاپوچی» قائم مقام شد. حشر و نشر میرزا تقی خان با فرزندان خانواده قائم مقام از سویی و استعداد و دقت نظر امیرکبیر از سوی دیگر از او شخصیتی می‌سازد که نظیر آن در عصر قاجار کمتر دیده می‌شود. راه یافتن امیر کبیر به کلاس درس فرزندان قائم مقام در حالی که امثال او حق تعلیم و تعلم نداشته‌اند و تعبیراتی که قائم مقام در خصوص او به کار می‌برد، عظمت شخصیت امیرکبیر را در همان دوران طفولیت نشان می‌دهد.

ویژگی های شخصیت امیرکبیر

امیر، درشت و تنومند، خوش قیافه و با سیمای گشاده و هوشمند بود. گویند در جوانی به کشتی علاقه داشت، به زورخانه می رفت و منش پهلوانان را دارا بود. راست گفتار و درست کردار بود. پیگیری امور کشور برایش از هر کاردیگری، حتی سلامتی خود، مهم تر می نمود. چشمان نافذی داشت. اعصابی قوی داشت و به گاه بروز سختی ها بسیار خونسرد بود. حق شناس بود و هرگز بر مقامی که دست یافته بود، غره نشد. بی جهت کسی را عزیز نمی داشت و کوچکترین خدمتی درنظر او جلوه می کرد. چون از سلامت نفس برخوردار بود، در برابر سفرای خارجی بسیار با غرور برخورد می کرد و تلاش سفرای روس و انگلیس در از بین بردن او، از همین برخوردها منشأ می گرفت. لباس او ساده بود، جبه بر تن می کرد و کلاه مستوفی گری را قدری بلندتر نموده، بر سر می نهاد. او پایبند مسائل شرعی بود و نماز و روزه را به جا می آورد، دعا و زیارت عاشورا می خواند. عادت به قلیان کشیدن داشت، اما تا آخر عمر از سلامت کامل بدنی برخوردار بود. امیر به خانواده خود علاقمند بود و نسبت به مادرش همواره مهری سرشار داشت.

امیر چون به سن رشد رسید در دستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان زنگنه امیر نظام، وارد خدمات دولتی گردید. تحریر و نویسندگی در محضر این دو شخصیت، آغاز کار امیرکبیر است. بعد از مدتی لشکر نویسی در سال 1251 هجری قمری به شغل و لقب مستوفی نظام در لشکر آذربایجان منسوب و ملقب گردید. بعد از سمت استیفا به وزیر نظامی فرمانده کل قوا می‌رسد و بعد از مدتی با جلوس ناصرالدین شاه بر تخت، محمدتقی خان، به لقب امیرکبیری، اتابکی و نائبی درآمد. در حالی که منصب صدارت و امیر نظامی را داشت. حسادت امثال میرزا آقاخان نوری و دسایس او همراه با مهدعلیا در این هنگام علیه امیرکبیر در شاه اثری نکرد و ازدواج امیر کبیر با خواهر تنی ناصرالدین شاه یعنی عزت الدوله اوضاع را کمی به نفع امیرکبیر آرام کرد. امیرکبیر سرگرم اصلاحات کلی شد در حالی که مملکت سخت گرفتار طغیان ناشی از هرج و مرج اواخر دوران محمدشاه بود.

اقدامات امیر کبیر در زمان صدارت

یکی از اقدامات وی ایجاد نظم در جامعه بود؛ در پی نظمی که او در جامعه برقرار کرد کمتر ظالمی قادر بود بر بیچارگان فقیر تعدی کند، دزدی و هرزگی و شرارت را در جامعه به حداقل رسانید. در شراب اثر مستی نماند، جماعت اوباش که سابق به یک جرعه شراب، چند نفر را زخم می زدند، تا حدی بر چیده شدند.

امیر رسم رشوه و بست را برانداخت و کمتر کس جرأت داشت رشوه دریافت کند یا آن که گناهکاری به بست برود.

رسم قمه کشی را برانداخت. در تهران رسم بود که جوانان قمه می بستند.

وی گفت: هر که می خواهد قمه ببندد، اما آن کس که تیغ از غلاف بیرون آورد، چه کسی خواهد بود؟

به دنبال این سخن هرچه در شهر نزاع می شد کسی جرات تیغ کشیدن از نیام را نداشت و چون مردم پس از یک ماه چنین دیدند، قمه بستن را ترک کردند.

امیر برای تمیشت امور به خزانه خالی مملکت، سر و سامان داد و حقوق بسیاری از درباریان و وابستگان آنها را قطع کرد و همچون قائم مقام، برای شاه نیز" پول توجیبی" مقرر نمود.

از دیگر اقدامات مهم امیرکبیر، تأسیس اداره آگاهی بود. او برای آن که از روابط کارگزاران و مأموران دولت با مردم مطلع باشد اداره‌ای مخصوص و سرّی تشکیل داد که مشخصات کارکنان آن کاملاً مخفی بود. مأموران این اداره در لباس چوپان، گدا، فروشنده دوره گرد، راهزن و ... همه جا نفوذ داشتند و هرجا کار خلافی از کسی سر می زد، بی درنگ امیر را با خبر می کردند. در واقع امیر به جای دو چشم و دو گوش، هزاران چشم و گوش داشت.

وی جهت بسط عدالت، محاکم شرع را به علمای صالح سپرد، رسم شکنجه را برانداخت و با نوآوری در عرصه سیاست، سعی کرد مردم را با علوم جدید آشنا سازد.

او مایه کوبی آبله را اجباری ساخت و هر کس از بیماری آبله می مرد، بستگان او را پنج تومان جریمه می کرد.

ایجاد چاپارخانه برای مرسولات پستی از دیگر اقدامات امیر بود. ایجاد میدان توپخانه و عمارت آن و همچنین سبزه میدان تهران، که قبلاً محل اعدام افراد خاص بود نیز، از دیگر کارهای عمرانی وی به شمار می آید.

نکته جالب توجه در تیزبینی امیر، ساختن خانه برای مردم بود، او دویست خانه در بیرون شهر بنا کرد.

تاسیس مدرسه دارالفنون و راه اندازی نخستین روزنامه در ایران به نام وقایع اتفاقیه، دو گام بزرگ دیگر امیر بود، ایجاد کارخانه‌های پارچه بافی، شکر ریزی، چینی و بلورسازی، کاغذ سازی، چدن ریزی و فلزی از دیگر کارهای مثبت امیر بود.

امیرکبیر این مرد نامدار در دوران صدارت خویش اقدامات بسیاری را برای ملت و کشور خویش انجام داد.

آنچه همواره نام امیر کبیر را در نهضت علم و دانش ماندگار خواهد کرد، همانا تأسیس مدرسه دارالفنون به سبک جدید و استخدام معلمین و استادان خارجی است که در کنار آنها اساتید برجسته ایران هم بودند و تدریس می‌کردند. گرچه بعد از تأسیس این مدرسه آنچه امیرکبیر در زمان حیاتش در نظر داشت متحقق نشد و حسودان امیرکبیر چون میرزا آقاخان نوری سلطه و نفوذ یافتند و اغراض و امیالشان را در این امر مهم دخالت دادند، از جمله بردن صد نفر شاگرد از شاهزادگان به نزد ناصرالدین شاه تا در این مدرسه تعلیم یابند. افسوس که یک روز پس از عزل امیرکبیر، معلمان فرنگی وارد تهران می‌شوند و گویی او را در حال توقیف ملاقات می‌کنند. میرزا آقاخان نوری با وجود آمدن معلمان از فرنگ، هنوز سعی در تعطیلی دارالفنون دارد که ناصرالدین شاه مخالفت می‌کند.

سرانجام دشمنی امثال آقاخان نوری و مهدعلیا و... و نادانی ناصرالدین شاه باعث شد تا در 20 محرم 1268 هجری قمری، امیرکبیر از صدارت معزول شود و در 25 محرم از امارت نظام و از تمام مشاغل دولتی برکنار گردد و چند روز بعد به کاشان تبعید شود. سرانجام به فرمان نامرد روزگار ناصرالدین شاه به دست نالایقی چون حاج علیخان مراغه‌ای معروف به حاجب‌الدوله به طرز فجیعی در حمام فین کاشان به لقاء حق برسد.

انتهای پیام