به گزارش پایگاه تحلیل و اطلاع رسانی صبح زاگرس به نقل از آفتاب جنوب،بیستم دی ماه سالروز قتل میرزا محمدتقی خان فراهانی معروف به امیرکبیر؛ بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران، به فرمان ناصرالدین شاه قاجار است. هرچه نام والای امیرکبیر یادآور اصلاح، پیشرفت، لیاقت و شایستگی است، عزل و قتل او، از جمله خاطرات تلخ و ناگوار حافظه تاریخی مردم ایران به شمار می رود.
چگونگی قتل امیرکبیر ماجرایی قابل تأمل و تأثربرانگیز است که افراد و عوامل بسیاری در آن نقش دارندو اقدامات و برنامه های اصلاحی امیرکبیر به مذاق بسیاری از رجال سیاسی، دیوانیان سنتی، دولت مردان، درباریان و سفارت خانه های خارجی خوش نیامد و از همان آغاز سرناسازگاری با او برداشته و اندک اندک موفق شدند تخم بدگمانی و سوءظن را نسبت به امیرکبیر در دل شاه بکارند.
دشمنان و بدخواهان امیرکبیر
در میان دشمنان و بدخواهان امیرکبیر یک نام از دیگران پررنگ تر و برجسته تر است؛ مهدعلیا؛ مادر ناصرالدین شاه و مادرزن امیرکبیر که سرسختانه و مجدانه در راه سقوط امیر کوشید تا بالاخره موفق به عزل و پس از چندی قتل او درامیرکبیری شد که تلاش های خود را بر برقراری نظم و قانون و به سامان کردن امور متمرکز کرده بود، اصلاحات گسترده ای در زمینه های مختلف به انجام رساند که به سبب ریشه ای و همه جانبه بودن، منافع بسیاری از فرصت طلبان و سودجویان را به خطر انداخت و بسیاری را به دشمنان امیر تبدیل کرد.
در گزارش های وزیر مختار انگلیس آمده است: "برانداختن دولت امیرنظام، بیشتر نتیجه توطئه و نیرنگ اندرون شاه است که در رأس آن مهدعلیا مادر شاه قرار دارد". مهدعلیا که نام اصلی اش ملک جهان خانم است، همسر محمدشاه و مادر ناصرالدین شاه قاجار است. تمامی هم عصران او و نیز نویسندگان و پژوهندگان، مهدعلیا را زنی قدرتمند، بانفوذ و مدیر و مدبر توصیف کرده اند. او در زمان پادشاهی همسرش به سبب بیماری و نیز درویش مسلکی شاه، در امور کشور و مسایل سیاسی و عزل و نصب ها نفوذ و دخالت فراوانی داشت.
بزرگ مرد کم نظیر تاریخ ایران
با این تفاسیر میرزا تقی خان امیرکبیر ستاره بی نظیر تاریخ ایران زمین دارای روحیه ای اصلاح طلب و عشق عمیق وی به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران، او که مصلحی چنین تشنه اصلاح، سیاستمداری چنان شیفته استقلال و زمامداری چنین خیرخواه ملت، نه تنها در تاریخ دو هزار و چند صد ساله ایران بلکه در تاریخ جهان، کم نظیر و کمیاب است.
"میرزا محمدتقی خان فراهانی"در سال 1222در "هزاوه" از توابع اراک متولد شد،پدرش "کربلایی محمد قربان" در دستگاه میرزا عیسی (میرزا بزرگ) پدر میرزا ابوالقاسم قائممقام سمت آشپزی داشت و مادرش "فاطمهسلطان" دختر استاد شاه محمدبنا از اهالی فراهان بود و خانواده پدری و مادری میرزا تقی خان از طبقه پیشه ور بودند.
هوش سرشار "میرزا محمد تقی" از همان اوان کودکی باعث شد تا قائم مقام دربار او را تحت تربیت و نظر خود داشته باشد، چنانکه شیوههای منشی گری، نامهنگاری و صدور احکام دیوانی را از قائم مقام آموخت و تا بدانجا پیش رفت که قائم مقام، تحریر و نگارش پارهای از احکام و نوشتههای خود را به او محول کرد.
اولین تجربه سیاسی امیرکبیر
اولین تجربه سیاسی میرزامحمدتقی خان همراهی خسرو میرزا فرزند نایبالسلطنه و هیئت همراه او در سفرش به روسیه تزاری برای عذرخواهی از واقعه قتل گریبایدوف، وزیر مختار روسیه در ایران، بود. اما رفته رفته چنان لیاقتی از خود نشان داد که در اواخر دوران سلطنت فتحعلیشاه در دستگاه "محمدخان زنگنه" امیرنظام و پیشکار آذربایجان وارد خدمت شده و به فاصله کوتاهی وزیر نظام آذربایجان گردید و "امیرنظام" لقب دادند.
اندکی بعد او به همراه «ناصرالدین میرزا» که ولیعهد بود، عازم روسیه شد و در ارمنستان (ایروان) با نیکلای اول تزار روسیه ملاقات کرد. از دیگر ماموریتهای مهم او میتوان به نمایندگی دولت ایران در کمیسیون صلح "ارزنه الروم" اشاره کرد که بلاخره پس از 4 سال اقامت در عثمانی، قرارداد صلح با عثمانی به امضا رسید و باعث شد که امیرنظام بیش از پیش مورد توجه و تفقد محمد شاه قرار گیرد.
پس از فوت محمد شاه، امیر نظام به واسطه انس و الفتی که با ناصرالدین میرزا پیدا کرده بود، مقدمات و اسباب بر تخت نشستن ناصرالدین شاه را فراهم آورد و در ۱۴ شوال ۱۲۶۴ سلطنت ناصرالدین شاه را اعلام کرد و خود عهده دار منصب صدارت اعظم شد. به همین سبب، علاوه بر لقب "امیر نظام"، به لقب "امیر کبیر" و "اتابک اعظم"نیز مفتخر شد.
اقدامات امیر کبیر پس از صدارت
امیر کبیر بلافاصله پس از صدارت، اصلاح امور سیاسی، امنیتی، مالی، اقتصادی و فرهنگی را در پیش گرفت که از شاخصترین آنها، ایجاد امنیت، پایان دادن به شورشها، اصلاحات مالی، فرهنگی و از همه مهمتر، کاهش نفوذ و دخالت بیگانگان اعم از روس و انگلیس بود.او در گام نخست، امور دستگاه سلطنت را سامان بخشید و با کنترلی که بر اعمال و رفتار دیوانیان، شاهزادگان، خاندان سلطنت، رجال و صاحبان قدرت و غیره اعمال کرد، اصلاحات گسترده ای در امور اداری کشور به عمل آورد و از این طریق توانست با ریشهکن کردن بسیاری از مفاسد اداری و مالی، در اداره امور کشور نظمی نو پدید آورد.
مجموعه اقدامات اصلاحی و سازنده او، چنان بر اعتبار و عزت او نزد ناصرالدین شاه افزود که وقتی در زمان صدارت از همسر اول خود جدا شد، تنها خواهر تنی خود را به همسری او درآورد. "ملکزاده خانم" ملقب به "عزتالدوله"، دختر محمد شاه و مهد علیا بود که در زمان عقد 16 سالهبود،فداکاریهای عزت الدوله در دوره تبعید و روزهای پایانی زندگی امیرکبیر، خواندنی و درخور ستایش است.
اصلاحات داخلی در زمینه اعتلای فرهنگ، تنظیم اقتصاد و تطهیر عرصه سیاست کشور، اقدام در جهت احیای دین و بسط عدالت در سطح جامعه، مبارزاتش در جهت قطع نفوذ اجانب و استعمارگران، و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، ریشه کن نمودن فقر که طی سه سال و اندی صدارت میرزا تقیخان امیر کبیر انجام گرفت، همه قابل تحسین است.
تاسیس دارالفنون
هرچند امیرکبیر اقدامات فراوانی در دوره کوتاه صدارت خود انجام داد که می توان از تأسیس دارالفنون ، نشر علوم جدید ،ترویج صنایع جدید ، فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران ، ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی ، ایجاد روزنامه و انتشار کتب، مبارزه با فساد (که چون مرضی مزمن در همه شئون زندگانی ایران رخنه کرده بود) ، تقویت بنیه اقتصادی کشور، استخراج معادن ، بسط کشاورزی و آبیاری ، توسعه تجارت داخلی و خارجی، کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور ، تعیین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی، اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه، ایجاد امنیت و استقرار دولت ، تنظیم و سر و سامان دادن به قشون ایران ، ایجاد کارخانههای اسلحهسازی ، اصلاح امور قضایی ، تأسیس چاپارخانه ، تاسیس بیمارستان وئدیگر اقدامات نام برد.
در استحکام اخلاقی او تردید نیست، و مظاهر عینی آن گوناگون است. یک جنبه اش اینکه در عزمش پایدار بود. نویسنده صدرالتواریخ که زیر نظر اعتمادالسلطنه این کتاب را پرداخته می گوید: "این وزیر هم در وزارت مثل نادر شاه بود.... هم مانند نادر عزم ثابت و اصالت رأی داشته است". در موردی که نماینده انگلیس خواست رأی امیر را عوض کند، خود اعتراف دارد که "... سعی من و کوشش نماینده روسیه، و تلاش مشترک ما همه باطل است. کسی نمی تواند میرزا تقی خان را از تصمیمش باز دارد".
درستی و راست کرداری امیرکبیر
برهان استقلال فکر او همین بس که در کنفرانس "ارزتةالروم" بارها دستور
حاجی میرزا آقاسی را که مصلحت دولت نمی دانست، زیر پا نهاد. شگفت اینکه حتی
امر محمد شاه را نیز نادیده می گرفت و آنچه را که خیر مملکت تشخیص می داد،
همان را می کرد. بی اثر بودن پافشاری های روس و انگلیس و عثمانی در رأی
او، جای خود دارد. اما یک دندگی بی خردانه نمی کرد. حد شناسی از خصوصیات
سیاسی اوست و چون می دید سیاستی پیشرفت ندارد، روش خود را تغییر می داد.
درستی و راست کرداری از مظاهر دیگر استحکام اخلاقی اوست؛ از این نظر فساد
ناپذیر بود. قضاوت وزیر مختار انگلیس این است: "پول دوستی که خوی ملی
ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است". به قول رضاقلی خان هدایت که او را
نیک می شناخت: "به رشوه و عشوه کسی فریفته نمی شد"و نیز دکتر پلاک اتریشی
می نویسد: "پولهایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت؛ خرج کشتنش شد".
واتسون می نویسد: "امیر نظام به آسانی به کسی قول نمی دهد. اما هر آینه
انجام کاری را وعده می کرد، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را
متحقق شمرد". امیر خود به این خصلت خود می بالید. به قول نویسنده
صدرالتواریخ "از برای حکم خود ناسخ قرار نمی داد. هر چه می گفت بجا می
آورد، به هیچ وجه حکم او ناسخ نداشت".
روزى که امیر کبیربسیارگریست
سال 1264 قمرى، نخستین برنامهى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان
امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبلهکوبى
مىکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم
از روى ناآگاهى نمىخواهند واکسن بزنند. بهویژه که چند تن از فالگیرها و
دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به
خون انسان مىشود.
هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باختهاند،
امیر بىدرنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به
صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله
مىکوبند. اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان
امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از
آبلهکوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها
پنهان مىشدند یا از شهر بیرون مىرفتند.
روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سىصد و سى نفر آبله کوبیدهاند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مىشود. امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهاى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمىگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.
چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این
بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به
گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر
را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک
شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مردهاند. میرزا آقاخان با شگفتى
گفت: عجب، من تصور مىکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او
این چنین هاىهاى مىگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به
این گونه، براى دو بچهى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر
برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود
لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى
این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته
گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند.
امیر با صداى رسا گفت: "و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و
کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان
را جمع مىکنند. تمام ایرانىها اولاد حقیقى من هستند و من از این مىگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند".
برخورد سخت امیرکبیر با فرقه بابیه
امیرکبیر مردی دیندار بود ،وی در فرائض دینی به هیچ وجه متعصب و خشک نبود و برخلاف بیشتر رجال متدین آن زمان، روشن بینی و خوش فکری خاصی در اعتقادات دینی خود داشت. او چون می دید که خرافات وارد دین مبین شده و رعایت احکام اسلامی سست گشته است، در راه اعتلای وضع مذهبی کشور گام های بلندی را برداشت ،امیر معتقد بود که باید با مهربانی و محبت با اقلیت های دینی برخورد شود، تا آنها را از دامان دولت روس و انگلیس رها سازند، ولیکن در برخورد با فرقه بابیه که فرقه ای ضاله بود، با شدت عمل به محو آن اقدام کرد.
در نامه هایی که به شاه نوشته است، میزان اعتقاد مذهبی او مشخص می شود؛"احوال این غلام... خوب است، در بالاخانه به قدر یک ساعت مشغول قیام و قعود هستم".امان از ماه رمضان که قوه تحریر و تقریر هر دو را برده است."«فدَوی دو روز است روزه می گیرد[حالم] نه خوب است نه بد، راهی می رود"."إن شاءالله شما مشغول عیش و ما نوکرها مشغول تعزیه داری سیدالشهداء میشویم"."چون در مجلس تعزیه مشغول دعاگوئی وجود مبارک پادشاهی بود، نتوانست از روی دقت جواب عرض نماید".دو یا سه روز قبل از عاشورای سال ۱۲۸۶ (چند روز قبل از عزلش) در نامه ای به ناصرالدین شاه می نگارد:"امیرنظام در خانه خود مشغول زیارت عاشوراست".
حضور امیر کبیر در روضه سید الشهداء
این ها و نامه های دیگری با این مضمون از او، نشانگر اعتقاد والای او به مذهبش می باشد، چنانچه اشاره به نماز، روزه و رفتن به روضه سید الشهداء و... کرده است ،افزون بر ویژگی های دینی، منش رفتاری و ویژگی های اخلاقی هر فرد، ساخته دوران پرفراز و نشیب زندگی اوست. خانواده ای که در آن تولد یافته است، دوستانی که هم بازی اش بوده اند، معلمانی که تربیتش کرده و مردمانی که با او سروکار داشته اند، همگی بر شخصیت انسان اثرگذارند.
امیر از نگاه بیگانگان
منشی سفارت انگلیس در تهران، شخصیت امیر و کردارش را چنین توصیف می کند:" ...امیر نظام به کلی فراتر از آن بود که کسی بتواند او را به رشوه بفریبد. روزها و هفته ها می گذشت که از بام تا شام کار می کرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس می دانست. دشواری ها و نیرنگ ها نیز او را از کار، سست و دل سرد نمی ساخت. اگر امیر نظام در همه نقشه هایش کام یاب نگردید، کاستی از دانایی و نیروی کارش نبود؛ تقصیر از آنان بود که در یاری او کوتاهی کردند".
یکی از مستشاران انگلیسی می گوید: "از خصلت های ناپسند ایرانیان، "مداخل" است. این واژه به گوش ایرانیان بسیار خوشایند است. مأموران دولت تنها با مداخل خوش حال می شوند. مقرری آنان، چندان مورد توجه نیست و تنها مداخل یک شغل است که تمام حواس آنان را به طرف خود جلب می کند... میرزا تقی خان، کسی نبود که اسم مداخل و رشوه پیش او برده شود. این مرد بی طمع، تمام اصول و رشته های ناپسند را برهم زد و از بین برد و ارتکاب آن را به کلی ممنوع کرد".
توطئه انگلیسی ها
سفیر انگلستان چندین بار به امیر پیشنهاد رشوه داده بود، ولی امیر، هیچ کدام را نپذیرفت و همین موضوع، خشم سفیر را برانگیخت. سفیر بارها گفته بود: "پول هایی که برای رشوه به امیر پیشنهاد کردند و ایشان نپذیرفت، صرف کشتن وی کردند." سرانجام نیز دسیسه های انگلیس و جیره بگیرانش در دربار، بزرگ مردی را به کام مرگ فرستاد که شهادتش، مُهر ننگی بر پیشانی دشمنان زد و زندگی اش، سند افتخاری شد در دستان ملت.
عد وابستگی به بیگانه
ایران، سال های فراوانی را به یاد دارد که بیگانگان به سرمایه های ملی آن دست اندازی و در سرنوشت ایرانیان دخالت می کردند. دوران قاجارها نیز با زورگویی های انگلستان و روسیه همراه بود. میرزا تقی خان امیرکبیر از مخالفان گسترش نفوذ تاراج گرانه بیگانگان در ایران بود. او حامی استقلال ملی بود و در برابر خواسته های نابجای بیگانگان، سرسختانه مقاومت می کرد. ازاین رو، می کوشید از دادن هرگونه امتیازی به این کشورها پرهیز شود.
ایجاد رابطه با کشورهایی همچون اتریش، ایالات متحده، فرانسه و آلمان، سیاست دیگری برای محدود کردن وابستگی به دو دولت انگلستان و روسیه بود. یکی از نمایندگان انگلیس می گوید: "سعی من و کوشش نماینده روسیه و تلاش مشترک ما، همگی باطل است. کسی نمی تواند میرزا تقی خان را از تصمیمش بازدارد".
تلاش برای سربلندی کشور
میرزا تقی خان امیر کبیر مدت ۳ سال و دو ماه و بیست وهشت روز صدر اعظم ناصر الدین شاه قاجار را برعهده داشت و در همین مدت توانست منشا خدمات فراوانی برای کشور شود.اقدامات امیرکبیر مخالفتهای فراوانی را از بیرون و حتی درون دربار به دنبال داشت اما امیرکبیر بی توجه به مخالفتها به تغییرات زیر بنایی واساسی برای پیشبرد کشور پرداخت. ناظم الاسلام کرمانی معتقد است که "امیرکبیر یکی از کسانی بود که سبب شد مردم ایران در راه تمدن قدم گذارند".
توصیفات امام(ره) و مقام معظم رهبری از امیرکبیر
" سال بدى بود براى اینکه مفتضح شد هیئت حاکمه؛ مفتضح شد دستگاه جبار؛ و ما نمىخواستیم. ما نمىخواهیم که مملکت ما در خارج معرفى بشود که همچو عناصر خبیثى سرِکارند؛ ما نمىخواستیم این را. ما مىخواهیم که مملکت ما از آن نقطه اولىاش تا آن آخرش، جورى باشند، طورى سلوک بکنند که مایه افتخار یک مملکتى باشد. بگویند آقا، ما امیرکبیر داریم ..."(بخشی از بیانات حضرت امام(ره) علیه رژیم ستمشاهی در مسجد اعظم قم، در تاریخ 12 اردیبهشت سال 1342 )
"یکى از نام هاى داراى افتخار در تاریخ ما ، به همان اندازه اى که واقعیت دارد ،امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم مى شود سه سال وقت خیلى زیادى است. همه کارهایى که امیرکبیر انجام داده و همه خاطرات خوبى که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمى نیست - وقت خیلى زیادى است به شرط این که از همه این وقت به نحو درست استفاده شود."(بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ 1383.3.27)
"امیرکبیر که یک چهره ماندگار در تاریخ ماست و واقعاً کارهاى بزرگى هم کرده، همه حکومت او سه سال بود؛ یعنى یک سال از مدتى که بناست على العجاله شما در این مسئولیت مشغول باشید، کمتر است؛ اما آن قدر این کار، مهم و بزرگ و جدى بود که تاریخ امیرکبیر را فراموش نمى کند؛ والّا قبل از این که بیاید در رأس صدارت قرار بگیرد و بعد که به کاشان تبعید شد، دیگر چیزى در پرونده او وجود ندارد."( بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای هیئت دولت در تاریخ 1384.6.8)
مقام معظم رهبری نیز در شهریورماه 96 درجمع دولتمردان نیز با تأکید بر گذشت سریع زمان و لزوم بهره گیری هرچه بیشتر و صحیح از لحاظ دوران چهارساله مسئولیت، خاطرنشان کردند:"این مدت برای انجام کارهای اساسی، زمان کمی نیست همچنانکه امیرکبیر در دوران سهساله صدارت خود، کارهای مهمی کرد که اکنون کشور به فعالیت هایی از آن جنس نیاز دارد".رهبر انقلاب اسلامی در ادامه، توصیه هایی خطاب به رئیس جمهور و اعضای دولت دوازدهم بیان کردند که «داشتن نیت الهی برای خدمت به مردم به عنوان بندگان خدا و حل مشکلات آنها»، و «انس با قرآن و دعا» اولین توصیه ایشان بود.
سناریوی یک توطئه
امیرکبیر که استقلال ایران را جان تازهای بخشیده بود و اقتدار دولت مرکزی را به رخ جهانیان کشیده بود، مورد حسد و دشمنی بسیاری قرار گرفت. دولتهای خارجی استعمارگر بهویژه روس و انگلیس از دشمنان اصلی او بودند. همچنین دشمنان و عوامل داخلی براندازی او یعنی درباریان ناراضی، شاهزادگانی که از تعدیل مواجب ضرر کرده بودند، سیاسیونی که در دولتهای پیشین سیاستهای حکومتیشان با شکست روبرو شده بود و نسبت به موفقیتها واصلاحات امیرکبیر حسادت داشتند همگی زیر لوای مهدعلیا مادر شاه جمع شدند و به تحریک شاه و دسیسه علیه او مشغول شدند.
سرانجام استبداد ذاتی حکومت قاجار که اقتدار و ارزش اجتماعی فرد دیگری غیر از مستبد حاکم را تاب نمیآورد سبب شد تا این توطئهها موثر واقع شود و شاه نتواند اقتدار و شکوه امیر را تحمل کند. ناصرالدین شاه به تحریک اطرافیانش ابتدا تلاش کرد از اختیارات امیر بکاهد بنابراین او را کمتر به دربار احضار میکرد و دستخطهای خود را مستقیما خطاب به دیگران مینوشت. کم کم عرصه چنان بر امیر تنگ شد که طی نامهای از شاه خواست که نیت اصلی خود را آشکار کند تا امیر هم بدانها گردن نهد! پس از کشمکشهای سیاسی بین شاه و امیر سرانجام شاه در ۲۲ آبان سال ۱۲۳۰ حکم عزل امیر از صدارت صادر شد.
امیر در ۲۹ بهمن ۱۲۳۰ از تمام خدمات دولتیاش محروم و تبعید شد و سپس شاه فرمان قتل امیرکبیر را که خطاب به حاج علی خان مراغهای حاجب الدوله معروف به "آقا علی"بود ،صادر کرد.وقتی حاج علی خان با همراهانش به باغ فین رسیدند علی اکبر بیک چاپار دولتی، منتظر بیرون آمدن امیر از حمام بود تا جواب نامه مهدعلیا به عزت الدوله را بگیرد. فراشباشی با ماموران خود وارد حمام شدند و راه ورود و خروج حمام را بستند. سپس فراشباشی فرمان شاه را به او اعلام کرد. امیر خواست همسرش عزت الدوله را ببیند و یا وصیت کند اما اعتماد السلطنه به او این اجازه را نداد. پس امیر به دلاکش دستور داد تا رگهای هر دو بازویش را بزند.
خاکسپاری امیر در کربلا
امیر را ابتدا در کاشان دفن کردند. چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزتالدوله او را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز میشد به خاک سپردند.به این ترتیب ایران یکی از لایقترین و مصلحترین افرادش را که بسیار در پیشرفت و نظم و سامان دادن به مملکت تاثیرگذار بود را از دست داد تا بار دیگر دیکتاتوری پادشاهی به راه تاریک خود ادامه دهد.
نقشی بر دیوار
لحظه ای که امیر روی صحن حمام فین نشسته بود و فوران خون خویش را تماشا می کرد، مانند همیشه آرام، متین و در تفکری عمیق بود. ناگهان همچون فردی که چیزی به یاد آورده، از جا برخاست و دست خون آلود خود را بر دیوار گذاشت؛ گویا می خواست چیزی بنویسد. شاید امیر به یاد مرگ مربی خود " یعنی قائم مقام" افتاده بود که او نیز به دست محمدشاه ترور شده بود و در لحظه جان دادن بر دیوار نگارستان نوشت:روزگار است این که گه عزت دهد، گه خوار دارد.
عده ای گفته اند که امیر نیز بر دیوار، متنی نوشت، ولی خوانده نشد و برخی گفته اند که خوانا هم بوده، ولی به نفع خاندان قاجار نبوده و آن را محو کرده اند. یک اروپایی که به ایران سفر کرده بود، گفته است که جمله لا اله الا الله بر دیوار نوشته شده بود.از تمام شایدها که بگذریم، آنچه می توان به یقین گفت، سخن کُنت دوگوبینوی فرانسوی است. او می نویسد:"به هر حال، اگر بخواهیم پی ببریم که آن نقوش چه بوده یا در مضمون آن خط چه نوشته، می توانیم بگوییم که مُهر بدبختی دولت و ملت ایران بوده که بر پیشانی کشور نقش می بست و سند ننگ تاریخی و ابدی دوران سلطنت ناصرالدین شاه بود که برای همیشه در صفحات تاریخ به یادگار می گذاشت".
امیر کبیر،کبیرترین امیر ایران
این درحالی است که سالهاست که نامش بر تارک اصلاحات ایران میدرخشد؛ امیر کبیر، میرزا محمدتقی خان فراهانی که در مدت کوتاه صدارت 39 ماهه خود، چنان تحولات شگرفی را در نظام فرهنگی و سیاسی ایران ایجاد کرد که به جرات میتوان گفت نظیر آن در تمام ادوار تاریخ ایران به چشم نمیخورد.اعتلای فرهنگ، بهبود اقتصاد و تطهیر عرصه سیاست کشور، اقدام در جهت احیای دین و بسط عدالت در سطح جامعه، مبارزاتش در جهت قطع نفوذ اجانب و استعمارگران، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، ریشه کن نمودن فقر و بسیاری دیگر از اقداماتی که نتیجه آن تا امروز روز زندگی ایرانیان پابرجاست، نام او را نه تنها در ایران، که در تمام جهان پر آوازه و کم نظیر نموده است.
نتایجی که می توان از فعالیت های امیر کبیر گرفت
1ـ ترویج فرهنگ علم آموزی و لو شده از غربی ها که این هم سفارش دینی ماست (انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال) و استفادهی بهینه از همان علم در کشور و روی پای خود ایستادن و همان چیزی که امروز مقام معظم رهبری در مورد آن فرمودند، اقتصاد مقاومتی و متکی نبودن به غرب.
2ـ استفاده بهینه از موقعیت هایی که توسط مسئولیتی که نصیب ما می گردد، همانطوری که میبینیم امیرکبیر از این موقعیت سه ساله خود کلی اثر ها و کارهایی انجام داده که به یادگار مانده است. همانطوری که مقام معظم رهبری در اشاره به کارهای امیر کبیر او را الگویی برای مسئولین اشاره میکنند که 4 سال در مقابل 3 سال امیرکبیر با آن همه خدمت مدت کمی نمی باشد.
از جمله دغدغه های هر فرد در طول زندگی نامی ماندار برای خود بجا گذاشتن است که می توان از این جمله افراد به امیر کبیر نام برد که در مدت سه سال، خدمات بسیاری به جامعه عقب افتاده زمان ناصرالدین شاه انجام داده و میشود او را الگویی برای مسئولی که قصدش استفاده از ظرفیت های داخل بوده و همچنین استفاده بهینه از مدت مسئولیتش برای خدمت نام برد، که در پایان نیز مزد زحماتش را با نوشیدن شربت شیرین شهادت دریافت و تکمیل نمود.
چهره امیرکبیر در سینما و تلویزیون
نقش شخصیت امیرکبیر در تلویزیون و سینمای ایران توسط بازیگران مختلفی ایفا شده است.در فیلم "ناصرالدین شاه آکتور سینما"، داریوش ارجمند بازیگر نقش امیرکبیر بود.در مجموعه تلویزیونی "امیرکبیر"، سعید نیکپور در نقش امیرکبیر بازی کرد.در مجموعهٔ تلویزیونی "سلطان صاحبقران" ساخته علی حاتمی، نقش امیرکبیر را ناصر ملک مطیعی بازی کرده است.در مجموعه تلویزیونی "سالهای مشروطه" در سال ۱۳۸۸ ساخته محمدرضا ورزی، محمد صادقی نقش امیرکبیر را بازی کرد.
انتهای پیام