مصلح آگاه

مصلح آگاه

امیرکبیر شجاعانه در مقابل نفوذ سلطه بیگانه که مشکل اساسی کشور بود ایستاد . مقام معظم رهبری
مصلح آگاه

مصلح آگاه

امیرکبیر شجاعانه در مقابل نفوذ سلطه بیگانه که مشکل اساسی کشور بود ایستاد . مقام معظم رهبری

امیرکبیر، امیری کبیر



چکیده: امیر کبیر را می توان الگویی برای مسئولی که قصدش استفاده از ظرفیت های داخل بوده و همچنین استفاده بهینه از مدت مسئولیتش برای خدمت نام برد، که در پایان نیز مزد زحماتش را با نوشیدن شربت شیرین شهادت دریافت و تکمیل نمود.

امیر کبیر

نام نیک از خود بجا گذاشتن یکی از دغدغه ها و تلاش‌های انسانهاست، که درخشش نام بعضی از انسانها در صفحات تاریخ آنچنان است که نیازی به تورق در آن نیست و چه زیباست که این درخشندگی حاکی از مثبت بودن فعالیتها و اثراتی باشد که از انسانها به یادگار مانده است.
یکی از این افراد که بعد از یک قرن و نیم هنوز نام نیک و موثر در اذهان ما ایرانیان به یادگار گذاشته «میرزا تقی ‌خان ‌فراهانی معروف به امیرکبیر» می باشد که این بزرگوار از جمله شخصیت هایی است که به خاطر انقلابی که در بسیاری از حوزه ها ایجاد کرده است و نام خود را به صورت جاودانه درتاریخ حک کرده است.

از جمله فعالیتی که میرزا تقی خان در این مدت 39 ماه (سه سال و سه ماه ) صدرات از خود بجای گذاشته می توان به این موارد اشاره کرد:
کارهای فرهنگی:
الف: تاسیس مدرسه دارالفنون
این مدرسه نیز برای آموزش «علوم و صنایع» روز اروپا به شاگردان و جوانان ایرانی بود که به تقلید ازدانشکده پلی تکنیک پاریس و با الهام از مدارس فنی و نظامی در روسیه و عثمانی بود.
ب: ایجاد روزنامه «وقایع الاتفاقیه»
ج: ارتقاء شان و منزلت علما و روحانیون، به ویژه نقش برجسته وی درسرکوب شورش باب و از میان برداشتن فتنه بابیه که با محاکمه و اعدام «سیدعلی محمد باب» به پایان رسید.
و کارهایی که در مورد قوانین مدنی و اتباع خارجی و ارتباطی که بین دین و دولت ایجاد نموده است.
اینها از جمله کارهای امیر کبیر بوده که در این مدت کوتاه صدارت به آنها دست یافته است و بهمین علت و بخاطر کارهای موثر خود و پیشرفتهایی که در این زمینه برای کشور ایجاد نمود می توان از ایشان به نیکی یاد کرد و تلاشی که می توان الگویی برای مسئولین مملکت اسلامی باشد که در مورد امیرکبیر، مقام معظم رهبری می‌فرمایند:
«یکی از نامهای دارای افتخار در تاریخ ما -به همان اندازه‌یی که واقعیت دارد- امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم می‌شود سه سال وقت خیلی زیادی است. همه‌ی کارهایی که امیرکبیر انجام داده و همه‌ی خاطرات خوبی که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمی نیست -وقت خیلی زیادی است- به شرط این‌که از همه‌ی این وقت به نحو درست استفاده شود». [1]
نتایجی که می توان از فعالیتهای امیر کبیر گرفت:
1ـ ترویج فرهنگ علم آموزی و لو شده از غربی ها که این هم سفارش دینی ماست (انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال) و استفاده‌ی بهینه از همان علم در کشور و روی پای خود ایستادن و همان چیزی که امروز مقام معظم رهبری در مورد آن فرمودند، اقتصاد مقاومتی و متکی نبودن به غرب.
این نتیجه را مقام معظم رهبری اینطور بیان می‌فرمایند:
«یک‌ روز در آغاز گشایش دروازه‌ی زندگی غربی به روی ایران -که پیشرفت بود، علم بود، ماشین بود و ایرانی‌ها هیچ چیز نداشتند- سیاستمداران و متفکران و نخبگان آن روز ما به جای این‌که وقتی آن پیشرفت‌ها را دیدند، به فکر جوشش از درون باشند -کاری که امیرکبیر در زمان ناصرالدین شاه کرد و می‌خواست بکند- شصت سال، هفتاد سال بعد از زمان امیرکبیر، آقایی در دوره‌ی مشروطه پیدا شد که گفت راه نجات کشور ایران این است که جسما، روحا، ظاهرا و باطنا فرنگی شود! به جای این‌که برای جبران عقب‌ افتادگی‌ها به درون مراجعه کنند و گوهر خویش را جستجو کنند، به جای این‌که خویش را در خویش پیدا کنند، رفتند سراغ این‌که خود را در راه طی شده‌ی اروپا پیدا کنند! آنها این اشتباه را کردند». [2]

2ـ استفاده بهینه از موقعیت هایی که توسط مسئولیتی که نصیب ما می گردد، همانطوری که می‌بینیم امیرکبیر از این موقعیت سه ساله خود کلی اثر ها و کارهایی انجام داده که به یادگار مانده است. همانطوری که مقام معظم رهبری در اشاره به کارهای امیر کبیر او را الگویی برای مسئولین اشاره می‌کنند که 4 سال در مقابل 3 سال امیرکبیر با آن همه خدمت مدت کمی نمی باشد.
نتیجه:
از جمله دغدغه های هر فرد در طول زندگی نامی ماندار برای خود بجا گذاشتن است که می توان از این جمله افراد به امیر کبیر نام برد که در مدت سه سال، خدمات بسیاری به جامعه عقب افتاده زمان ناصرالدین شاه انجام داده و می‌شود او را الگویی برای مسئولی که قصدش استفاده از ظرفیت های داخل بوده و همچنین استفاده بهینه از مدت مسئولیتش برای خدمت نام برد، که در پایان نیز مزد زحماتش را با نوشیدن شربت شیرین شهادت دریافت و تکمیل نمود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[1]. سایت نشر آثار مقام معظم رهبری.
[2]. همان.

زندگینامه امیر کبیر محمد تقی خان

زندگینامه امیر کبیر محمد تقی خان


خرید مجموعه کتاب های تاریخی

میرزا محمدتقی خان امیرکبیر فرزند کربلایی قربان بیگ فراهانی در سال ۱۲۲۲ق در هزاوه فراهان از توابع اراک (سلطان آباد پیشین) متولد شد. کربلایی قربان پدر امیرکبیر در دستگاه میرزا عیسی (میرزا بزرگ) پدر میرزا ابوالقاسم قائم‌‌مقام سمت آشپزی داشت. مادر امیرکبیر فاطمه‌سلطان دختر استاد شاه محمد‌بنا از اهالی فراهان بود. میرزا محمدتقی خان به خاطر هوش و استعداد کم‌نظیرش از همان دوران نوجوانی مورد توجه میرزابزرگ و سپس قائم‌مقام فراهانی قرار گرفت و به ترتیب به سمت منشی‌گری آن دو دست یافت و به سرعت مورد توجه قائم‌مقام و عباس میرزا نایب‌السلطنه قرار گرفت. اولین تجربه سیاسی میرزامحمدتقی خان همراهی خسرومیرزا فرزند نایب‌السلطنه و هیئت همراه او در سفرش به روسیه تزاری بود. این سفر به‌دنبال قتل گریبایدوف وزیر مختار روسیه در تهران و در شوال ۱۲۴۴ و به منظور عذرخواهی از واقعه قتل گریبایدوف صورت گرفت.

میرزاتقی خان طی سالهای آتی بیش‌از‌پیش در انجام امور دیوانی و غیره لیاقت و شایستگی نشان داد و در اواخر دوران سلطنت فتحعلی‌شاه در دستگاه محمدخان زنگنه امیرنظام و پیشکار آذربایجان وارد خدمت شد. چند سال بعد و در ۱۲۵۳ ق میرزا محمدتقی وزیر نظام آذربایجان گردید. میرزا محمدتقی که اینک به امیرنظام ملقب شده بود در ۱۶ شوال ۱۲۵۳ به همراه ناصرالدین میرزا ولیعهد عازم روسیه شد و در ارمنستان (ایروان) با نیکلای اول تزار روسیه ملاقات کرد. از مهمترین مأموریتهای سیاسی امیرنظام در دوران سلطنت محمد شاه ریاست نمایندگی دولت ایران در کمیسیون صلح ارزنه‌الروم بود که به عنوان «وکیل تام الاختیار» ایران در ماه صفر ۱۲۵۹ آغاز شد و به‌رغم تمام مشکلاتی که بروز کرد پس‌از چهار سال که از اقامت امیرکبیر در عثمانی سپری می‌شد قرارداد صلح مطلوبی با عثمانی به امضا رسید. پس از عقد قرارداد صلح در ۱۶ جمادی الثانی ۱۲۶۳ امیرنظام سخت مورد تشویق و تفقد محمدشاه قرار گرفت. امیرنظام که از سالها قبل با ناصرالدین میرزا الفت و نزدیکی پیدا کرده بود پس از فوت محمدشاه مقتدرانه مقدمات و اسباب بر تخت نشستن ناصرالدین شاه را فراهم آورد و در ۱۴ شوال ۱۲۶۴ سلطنت ناصرالدین شاه را اعلام کرد.

امیرنظام که با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه منصب صدراعظمی یافته بود در ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴ علاوه بر لقب امیرنظامی به القاب امیرکبیر اتابک اعظم نیز مفتخر شد. امیرکبیر مدت کوتاهی پس از صدارت اصلاحات سیاسی، امنیتی، مالی، اقتصادی و فرهنگی اش را آغاز کرد و در این میان ایجاد امنیت و پایان دادن به شورشها و یاغی گریها و نیز اصلاحات مالی و جلوگیری از اجحافات پیدا و پنهان صاحبان قدرت و نفوذ را در اولویت برنامه های خود قرار داد و مدت کوتاهی پس از صدارت نشان داد که قصد دارد از نفوذ و دخالت بیگانگان (روس و انگلیس) در امور مختلف کشور بکاهد.

از جمله اقدامات مهم امیرکبیر پایان دادن و سرکوب شورش محمدحسنخان سالار فرزند اللهیارخان آصف الدوله در خراسان (در نوروز ۱۲۶۶ ق) بود. در همان حال امیرکبیر ضمن نظم بخشیدن بر امور دستگاه سلطنت و حکومت و کنترلی که بر اعمال و رفتار دیوانیان، شاهزادگان، خاندان سلطنت، رجال و صاحبان قدرت و غیره اعمال می‌کرد اصلاحات گسترده ای در امور اداری کشور به عمل آورد و با ریشه‌کن کردن بسیاری از مفاسد اداری و مالی در اداره امور کشور نظمی نو پدید آورد؛ بگذریم از این که اقدامات اصلاحی امیرکبیر برخی از مهمترین دیوانیان و صاحبان نفوذ و قدرت را با او دشمن کرد. از دیگر اصلاحات امیرکبیر بازسازی ارتش و قشون و پایه‌گذاری نظمی نو در نیروی نظامی کشور بود. آگاهان و ناظران امور در همان روزگار از سازمان نظامی جدیدی که امیرکبیر پایه گذاری کرد سخت تمجید و تحسین می‌کنند. از دیگر اقدامات امیرکبیر ایجاد چاپارخانه، تذکره خانه (اداره گذرنامه)، بنای بازار و تیمچه و سرای امیر در تهران، تأسیس سازمان اطلاعاتی – جاسوسی و خبررسانی و خفیه‌نویسی بود که در دوران صدارت او بسیار کارآمد عمل می‌کرد. امیر کبیر همچنین تلاشهای بسیاری برای اصلاحات قضایی و به تبع آن از میان برداشتن رسم بست‌نشینی انجام داد که در موارد بسیار، روندی انحراف‌‌آمیز یافته بود.

مطالب خواندنی:

از مهمترین اقدامات امیرکبیر تأسیس دارالفنون بود که پس از تلاشهای بسیار در ۵ ربیع‌الاول ۱۲۶۸و فقط ۱۳ روز قبل از قتل امیرکبیر افتتاح شد. امیرکبیر در همان دوران کوتاه صدارت (۱۲۶۴─ ۱۲۶۸ ق) گامهای استواری برای توسعه اقتصادی و صنعتی کشور و نیز رشد اقتصاد تجاری کشور برداشت و برای مثبت شدن تراز بازرگانی خارجی ایران تلاشهای فراوانی انجام داد. انتشار روزنامه وقایع‌اتفاقیه، تلاش برای ترجمه و انتشار کتب از دیگر اقدامات امیرکبیر بود. امیرکبیر که خود فردی مذهبی بود در ارتقاء شأن و منزلت علما و روحانیون کوشید. به‌ویژه نقش برجسته امیرکبیر در سرکوب شورش باب و از میان برداشتن فتنه ‌بابیه که با محاکمه و اعدام سید علی‌محمدباب به‌پایان رسید، روابط امیرکبیر و علمای دینی را بیش‌از‌پیش تحکیم بخشید. وطن‌دوستی و مخالفت شدید امیرکبیر با نفوذ کشورهای خارجی در ایران، تلاش برای برقراری عدالت و امنیت، جلوگیری از شکنجه و آزار متهمان و مجرمان، جلوگیری از پناهندگی جنایتکاران و مجرمین سیاسی و غیره در سفارتخانه‌های خارجی و تلاش برای قطع ارتباط جاسوسی – اطلاعاتی اتباع داخلی برای نمایندگان خارجی از دیگر اقدامات اصلاح گرانه امیرکبیر در طول دوران کوتاه (چهار ساله) صدارت بود.

امیرکبیر که از همان آغاز صدارت سخت مورد حمایت و اعتماد ناصرالدین شاه قرار گرفته بود در روز جمعه ۲۲ ربیع‌الاول ۱۲۶۵ با ملکزاده خانم عزت‌الدوله خواهر تنی شاه ازدواج کرد.

تلاشهای اصلاحگرانه امیرکبیر مدتی طولانی تداوم نیافت و در حالی که سیاست خارجی مستقل امیرکبیر و تلاشهای جدی او برای قطع نفوذ و دخالت روس و انگلیس می‌رفت تا طلیعه آغاز عصر نوینی در کشور شود، توطئه‌های نمایندگان سیاسی این دو کشور و همگامی بدخواهان پیدا و پنهان داخلی امیرکبیر با سیاست بیگانگان به‌تدریج موجبات رنجش و سپس نومیدی و خشم ناصرالدین شاه را از او فراهم آورده از صدارت اعظمی و دیگر مشاغل اداری و نظامی‌اش معزول کرده و به شهر کاشان تبعید کرد. بدین ترتیب با دسیسه بیگانگان و همدستی و خیانت گروهی از عوامل اثرگذار داخلی، ناصرالدین شاه، حاجی علی مراغه ای (حاجب الدوله) را مأمور قتل امیرکبیر کرد.

امیرکبیر در محرم ۱۲۶۸ از مقام صدارت عظمی عزل شد و در شب شنبه ۱۸ ربیع‌الاول ۱۲۶۸ توسط حاجب‌الدوله در حمام فین کاشان به قتل رسید.

ویدئویی از صحنه بازسازی شده قتل امیر کبیر

نمایشگر ویدیو
00:00
04:39
منبع: iichs.org – بنیاد موسسه مطالعاتی تاریخ معاصر ایران

امیرکبیر در نگاه دیگران


تاریخ انتشار : 1397/10/15
بازدید : 181
منبع : فرآوری پایگاه حوزه نت ,

1. امیرکبیر در نگاه امام خمینی (قُدِّسَ سِرُّهُ)

« سال بدی بود برای اینکه مفتضح شد هیئت حاکمه؛ مفتضح شد دستگاه جبار؛ و ما نمیخواستیم. ما نمیخواهیم که مملکت ما در خارج معرفی بشود که همچو عناصر خبیثی سرِکارند؛ ما نمیخواستیم این را. ما میخواهیم که مملکت ما از آن نقطه اولیاش تا آن آخرش، جوری باشند، طوری سلوک بکنند که مایه افتخار یک مملکتی باشد. بگویند آقا، ما امیرکبیر داریم.... »[1]

2. امیرکبیر در نگاه حضرت آیةالله خامنه ای (زیدَ عِزُّهُ)

«یکی از نام های دارای افتخار در تاریخ ما - به همان اندازه ای که واقعیت دارد - امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم می شود سه سال وقت خیلی زیادی است. همه کارهایی که امیرکبیر انجام داده و همه خاطرات خوبی که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمی نیست - وقت خیلی زیادی است - به شرط این که از همه این وقت به نحو درست استفاده شود.»[2]

«امیرکبیر که یک چهره ماندگار در تاریخ ماست و واقعاً کارهای بزرگی هم کرده، همه حکومت او سه سال بود؛ یعنی یک سال از مدتی که بناست علی العجاله شما در این مسئولیت مشغول باشید، کمتر است؛ اما آن قدر این کار، مهم و بزرگ و جدی بود که تاریخ امیرکبیر را فراموش نمی کند؛ والّا قبل از این که بیاید در رأس صدارت قرار بگیرد و بعد که به کاشان تبعید شد، دیگر چیزی در پرونده او وجود ندارد.»[3]

3. آیت الله هاشمی رفسنجانی (ره)

نویسندۀ کتاب «امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» در سال 1346 می گوید:

«پس از خواندن کتاب «میراث خوار استعمار " مصمم شدم در زمینه زندگی امیرکبیر کاری انجام دهم. مطالعاتی کردم و یادداشت هایی برداشتم، اما قسمت عمده و اصلی کار را در همین فرصت انجام دادم. می خواستم مسئله مبارزه با استعمار را بنویسم. طرف ما آمریکا و انگلیس بودند. می خواستم نمونه خوبی از سابقه مبارزه با استعمار را آن هم بر محور شخصیتی که قبول داشتند معرفی کنم. در ایران به خاطر ضدیتی که رژیم پهلوی با قاجاریه داشت - چون قاجاریه امیرکبیر را کشته بود - امیرکبیر را خیلی بزرگ کرده بودند؛ یعنی، همه امیرکبیر را به خوبی می شناختند. می خواستم بگویم خصیصه اصلی امیرکبیر که مبارزه با استعمار بوده، با این وضع حکومت خاندان پهلوی ساگار نیست. در کتاب بر بُعد ضد استعماری امیرکبیر بیشتر تکیه کردم. تاریخ ایران را هم گفتم ولی هدف اصلی آن بوده است. هدف دوم من آن بود که آن موقع، متجدّدها یعنی غرب زدگان بیشتر دنبال امیرکبیر رفته بودند. این هایی که می نوشتند نوعا حالت غرب زدگی داشتند و حالت اسلامی نداشتند. می خواستم بگویم امیرکبیر با خصوصیت های مهم ملی و روحیه ضد استعماری که در همه زندگی او بود، مذهبی بود و لامذهب نبود. نمونه هایی از مذهبی بودنش را گفتم به خاطر اینکه وقتی حوزه می خواست مبارزه را شروع کند، طلبه ها تاریخ امیرکبیر و سابقه مبارزه با استعمار را بدانند.

4. میرزا ابوالقاسم خان قائم مقام فراهانی (ره)[4]

قائم مقام بیش از هر کس دیگری متوجه دانش و ذکاوت پسر کربلایی قربان آشپز می شود و مشهورترین نامه خود را در وصف وَجَنات امیرکبیر خطاب به پسرش می نویسد:

«فرزندی اسحق! دیروز از پسر کربلائی قربان کاغذی رسید، موجب حیرت ناظران گردید. همه تحسین کردند و آفرین ها گفتند. اَلحَق، «یَکادُ زَیتُها یُضِییءُ» در حق قوهٔ مُدرکه اش صادق است. یکی از میان سر بیرون آورد و تحسینات او را به شأن شما وارد کرد که در حقیقت، ریشخندی به من بود. گفت: درخت گردکان بر این بزرگی، درخت خربزه اللهّ اکبر؛ نوکر این طور چیز بنویسد، آقا جای خود دارد! من چون از تو مأیوس نبودم، آن بود که ریشخندی را تصدیق نمودم. لیکن، جهالتِ محمد روح و قلبم را آزرده می دارد. باری، حقیقتاً من به کربلائی قربان حسد بُردم. و بر پسرش می ترسم. فَاللّهُ خَیرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرحَمُ الرَّاحِمِینَ.

یک فقره از مضمون کاغذش را نقل می کنم: در جواب آن شعر حضرت -که من محض تشویق او نوشته بودم و او تعریض فهمیده است-

إِنَّ الفَتی مَن یَقُولُ هَا أَنَا ذَا

لَیسَ الفَتی مَن یَقُولُ کَانَ أَبی[5]

و از بابت تأخیر در فرستادن قلم تراشِ تقاضائی، قدری دماغش سوخته بوده که به این «قطعه» اظهار انضجار نموده است:

قُلتُ لِکِلکی: اَلخَطُّ لَمَّا وَنی

وَ لَم یُطِع أَمری وَ لَا زَجری

 

مَا لَکَ لَا تَجری وَ أَنتَ الَّذی

تَجری لِذی الغایاتِ إِذ تَجری

 

فَقَالَ لی: دَعنی وَ لا تُؤذِنی

حَتَّی مَتی أجری بِلا أجری (کذا).[6]

ببین چه تنبیهی از من کرده است! عجب تر اینکه بقّال نشده، ترازو داری آموخته، «قُلتُ لِطَرفی اَلدَّمعُ» را «لِکِلکی اَلخَطُّ» نوشته است! باری، از محمد و علی که به کلّی مأیوسم. تو اگر مرد این میدان هستی، دستی از آستین بیرون بیار و قلم کربلائی بچه را از زمین بردار. خلاصه، این پسر خیلی ترقیّات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذارد. باش تا صبح دولتش بدمد. وَ السَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی.»[7]

5. روبرت کرزن [8]

«میرزا تقی خان ورای هرگونه قیاسی، برجسته ترین نمایندگان چهار دولت بود که در کنفرانس ارزنة الروم گرد آمده بودند» (ص 63). توضیح آن که کرزن دبیر نمایندگی انگلیسی در این کنفرانس بود.

«میرزا تقی خان متهم به هیچ گناهی نبود. شاه با کشتن خیانتکارانۀ او، یکی از شریف ترین و پاکدامن ترین خدمتگزارانش را به تحریک رسواترین و فرومایه ترین افراد معدوم ساخت».

6. ناصرالدین شاه

«آصف الدوله، ما حالا تازه کار نیستیم که از بعضی عرایض و حرف های نوکری دولت خواه مثل شما رنجش حاصل کنیم؛ می دانیم که همه از روی صحت و شفقت دولت و نظم مملکت است. اگر اولِ دولت تجربۀ حالا را داشتیم هرگز میرزا تقی خان امیر نظام عزل نمی شد. بلکه الی حال زنده بود و خدمت می کرد» [پشیمانی شاه: دستخط شاه به آصف الدوله حاکم خراسان (در سال 1302 )].

7. روبرت واتسون [9]

«در میان همۀ رجال اخیر مشرق زمین و زمامداران ایران که نامشان ثبت تاریخ جدید است، میرزا تقی خان امیر نظام بی همتا است؛ دیوجانس روز روشن با چراغ در پی او می گشت.[10] به حقیقت سزاوار است که به عنوان «اشرف مخلوقات» به شمار آید. بزرگوار مردی بود».

«میرزا تقی خان بر آن شد که نیکبختی مادی مردم را فراهم کند، و تمایلات نکوهیدۀ آنان را مهار گرداند. این وزیر هدفی از آن هم عالیتر داشت؛ هر آینه تدابیرش استمرار می یافت، در اخلاق و کردار ایرانیان تغییری اساسی و ریشه دار تحقق می پذیرفت».

«اگر بلیزاریوس بر رومیان فساد (ظ. فاسد ) ناخلف زمان خود چیره گشت- امیر نظام هم بر هم وطنان عصر خویش فائق آمد...».

8. کنت دو گوبینو

او سفیر مشهور فرانسه در ایران، در زمان سلطنت ناصر الدین شاه بود. دو گوبینو درباره ویژگی های امیرکبیر می نویسد: امیرنظام... می خواست عظمت دیرینه کشورش را باز گردانَد. در همه جا سربازخانه، کاروانسرا و پل بنا کرد. توجه زیادی به کارخانه ها کرد و احداث صنایع جدید را تشویق کرد. به اروپائیان نظر خوبی نداشت و می خواست دست آنان را کوتاه کند، ولی از سوی دیگر می خواست معلومات نظامی و مهارت صنعتی آنان را اخذ نماید و بالاخره دست روی نقطه حساس دولت یعنی اختلاس کارمندان گذاشت. او می خواست همه کارمندان دولت، خود او را الگو قرار بدهند، که بسیار پاک بود و دزدی نمی کرد.[11]

9. شیل[12]

«دوستدار، خود می داند که منظور باطنی آن جناب است که قواعد نیک مردم ایران را ترقی دهند، و قواعد ظلم و تعدی و اجحاف را از میان آنها و حکام برطرف سازند».[13]

10. مِری شیل

خانم مری شیل، همسر سفیر انگلستان -که شوهرش نسبت به امیر بسیار سرگرانی داشته و همزمان با امیرکبیر در ایران بوده است- دربارۀ او می گوید: (امیرکبیر) صدراعظمی که واقعاً برای حکومت لایق بود و البته گاه نیز در کمال بی احتیاطی به مقابله با دو شیر بر می خواست؛ دو شیری که به گفته صدر اعظم پیشین، برۀ مطیع و آرام را در میان گرفته بودند. میرزا تقی خان امیرکبیر صدر اعظم ایران از خیلی جهات مرد برجسته ای به شمار می آید. یکی از آرزوهای بزرگ او این بود که مقام ایران را در بین خانواده ملل ترقی دهد و این مملکت را از قید اسارتی که به نظر او از جانب سه قدرت بزرگ همسایه اش در آن گرفتار بود رهایی بخشد.»[14]

11. لرد کرزن، (نایب السلطنه هند و وزیر امور خارجه انگلیس)

« ناصرالدین شاه هم به عادت معمول صفحه های خونینی برتاریخ سیاه این ملت تیره روز افزود. مثلا یکی از فرزندان لایق و رشید ایران میرزا تقی خان امیرکبیر که می توانست ایران را به اوج عظمت برساند به دست همین پادشاه کشته شد. امیرکبیر شوهر خواهر پادشاه بود و هیچگونه تقصیری جز اصلاح امورکشور در مدت بسیار کوتاه مرتکب نگردید.»[15]

 

در رثای امیر

 

رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر

غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر

 

زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده!

زمین، هنوز همان سخت لال شده

جهان هنوز همان دست بستۀ تقدیر

 

هنوز، نفرین می بارد از در و دیوار،

هنوز، نفرت از پادشاه بدکردار،

هنوز، وحشت، از جانیان آدم خوار

هنوز لعنت، بر بانیان این تزویر

 

هنوز همهمه سَروها، که «ای جلاد!»

مزن! مکُش! چه کنی، های، ای پلید شریر!

چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام

چگونه تیر گشایی به شیر، در زنجیر!؟»

 

هنوز، آب به سرخی زند که در رگ جوی

هنوز،

هنوز،

هنوز،

به قطره قطرۀ گلگونه رنگ می گیرد،

از آنچه گرم چکید از رگ امیر کبیر!

 

نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان

نه خون، که داروی غم های مردم ایران

نه خون، که جوهر سیّال دانش و تدبیر

 

هنوز زاری آب و هنوز، نالۀ باد،

هنوز، گوش کرِ آسمان، فسونگر پیر!

هنوز، منتظراینم تا ز گرمابه،

برون خرامی، ای آفتاب عالم گیر!

 

«نشیمن تو نه این گنج محنت آباد است

تو را ز کنگرۀ عرش می زنند صفیر!»

به اسب و پیل چه نازی؟ که رخ به خون شستند

در این سراچۀ ماتم پیاده، شاه، وزیر

 

چُنو دوباره بیاید کسی؟

محال... محال....

هزار سال بمانی اگر،

چه دیر... چه دیر....

پی نوشت

[1] حضرت امام (ره)، «اعتراض به رژیم پهلوی دوم» در مسجد اعظم قم، 12 اردیبهشت سال 1342 – صحیفه نور، ج1، صص 211 و 212.

[2] مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی،27/03/1383

[3] مقام معظم رهبری در دیدار اعضای هیئت دولت، 08/06/1384

[4] قائم مقام دوم (میرز)ابو القاسم بن (میرزا) عیسی قائم مقام فراهانی (ولادت 1193 -قتل 1251 ه. ق. )، وزیر عباس میرزا و محمد شاه قاجار. وی پس از مرگ فتحعلی شاه، وسایل حرکت محمد میرزا و جلوس او را بر تخت سلطنت فراهم کرد. کوشش‏های بسیار وی در اصلاح امور ایران موجب حسادت عده ای [... ]گردید و آنان دسایس مختلف برانگیختند تا شاه در 30 ماه صفر 1251 ه. ق. او را به باغ نگارستان (در تهران) احضار کرد و در آن جا وی را خفه کردند... (به نقل از فرهنگ فارسی تألیف دکتر محمد معین).

[5] جوانمرد، کسی است که بگوید: من آنم.
جوانمرد، کسی نیست که بگوید: پدرم پنین بود.

[6] ترجمه شعر:

به قلم نِیَم گفتم (آنگاه که خط سُستی می کرد

و امر و زجر مرا پیروی نمی نمود):

تو را چه شده است مُرکّب از نوک تو جاری نمی شود؟!

و حال آنکه، تو هنگام جاری شدن مرکّبت،
برای صاحب منصبان و کارها و غایاتشان می نویسی.

کِلک به من پاسخ داد: مرا رها کن و آزارم مده.
تا به کِی بدون گرفتن پاداش جاری شوم؟!

[7] نامه های قائم مقام فراهانی

[8] Turkey and Persia،London،1854- Curzon،R. ،Armenia: A Year at Erzeroum،and on Frontiers of Russia ،

[9] - to the Year 1858؛London 1866- Watson،R. ،A History of Persia from the Beginning of Nineteenth Century

[10] [دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر  کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست]

[11] سفرنامه کنت دوگوبینو صفحه ۲۳۰

[12] سرهنگ جستین شیل ایرلندی، در مرحلۀ سوم مأموریتش به ایران از ذیححۀ 1265 تا 19 جمادی الاول 1269 که از تهران رفت مقام وزیر مختاری سفارت فوق العاده را داشت (زیرنویس ص 514، امیر کبیر و ایران).

[13] از نامه مورخ 22 جمادی الثانی شیل به امیر کبیر، ص 318

[14] خاطرات لیدی شیل، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، نشر نو، تهران۱۳۶۲.

[15] جرج . ن کرزن کتاب : ایران و مساله ایران، ص

فراز و فرود قدرت میرزا تقی‌خان امیرکبیر


سرگذشت میرزا تقی‌خان امیرکبیر,نفوذ و قدرت امیر کبیر در دربار,زندگی نامه میرزا تقی‌خان فراهانی

سرپوش سیاسی - سه سال و نیم صدارت میرزا تقی‌خان فراهانی امیر نظام مشهور به امیرکبیر (۱۱۸۵- ۱۲۳۰)، در تاریخ‌نگاری ایرانی به یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است. جدای از اغراق گویی‌هایی که روایت اسطوره‌ای از امیرکبیر ارائه می‌دهد، میرزا تقی‌خان به نوعی نماد تلاش حکومت مرکزی برای به زیر سلطه درآوردن و مهار اشراف بود.

 

با سقوط صفویه در سال ۱۱۴۸ هجری قمری، اشرافیت و دیوانسالاری چند صدساله ایرانی دچار تزلزل شد و دوران پر تلاطم نادرشاه و عصر کوتاه زندیه نیز نتوانست این دیوانسالاری را دوباره به قدرت سابق برگرداند. عصر شهریاری آقامحمدخان قاجار نیز هماره درجنگ گذشت و دیری نیز نپایید. اما در دوران نزدیک به ۴۰سال شاهنشاهی فتحعلی شاه قاجار او توانست اشرافیت ایرانی را در محور خود و فرزندانش بازسازی کند. در کنار دربار تهران، شاهزاده عباس میرزا ولیعهد نیز با بهره‌گیری از برخی رجال باقی مانده عصر صفوی و زندیه، در تبریز یک دستگاه موازی ایجاد کرد که به مکتب تبریز نیز مشهور شده است.

 

با درگذشت عباس میرزا در سال ۱۲۴۹ هجری قمری -۱۲۱۲ خورشیدی و فتحعلی شاه در۱۲۵۰ هجری قمری- ۱۲۱۳ خورشیدی، صحنه سیاسی ایران دچار تحولاتی اساسی شد، محمد شاه با کمک و یاری میرزا ابوالقاسم فراهانی قائم مقام، وزیر و دستیار پدرش و سایر رجال دستگاه تبریز و پروردگان عباس میرزا، توانست بر دربار تهران و علیشاه ظل‌السلطان که چهره منتخب این دربار بود، فایق آید. طومار اشرافیت به جای مانده از فتحعلی‌شاه و حتی بساط قدرت بیشتر فرزندان و نوادگان فتحعلی‌شاه برچیده شد، محمدشاه و قائم مقام ایران مدار گردیدند و عصری تازه پدید آمد، اما خیلی زود، این دو نفر نیز با یکدیگر دچار اختلاف شدند و محمدشاه تصمیم به حذف وزیر خود گرفت و بدین ترتیب قائم مقام با دستور شاه کشته شد.

 

با کشته شدن قائم مقام، بقایای دربار فتحعلی‌شاه با سرکردگی الهیارخان آصف‌الدوله دایی شاه امیدوار شدند که بار دیگر به قدرت بازگردند، اما محمدشاه اراده‌ای دیگر داشت، او حاجی میرزا آقاسی معلم و مربی خود را به صدارت عظما انتخاب کرد. در ۱۳ سال صدارت حاجی، سه جناح رقیب در ساختار قدرت سیاسی ایران پدید آمدند، جناح اول: دولو‌ها و وابستگان مادر شاه بودند که با محوریت شاهزاده بهمن میرزا برادر تنی محمدشاه و آصف‌الدوله قدرت گسترده‌ای داشتند در برهه‌ای بهمن میرزا والی آذربایجان و آصف‌الدوله والی خراسان گردید و بدین ترتیب این جناح به فتح نهایی قدرت بسیار امیدوار شد. جناح دوم بقایای دربار فتحعلی‌شاه بود که به ابتکار همسر محمدشاه ملک جهان خانم (مهدعلیا بعدی) در سودای قدرت بودند، ملک جهان خانم نوه فتحعلی‌شاه هم بود و مادر او خواهر تنی حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه فرزند رشید و قدرتمند فتحعلی‌شاه بود که به فرمان محمدشاه نابینا شده بود، بنابراین ملک جهان خانم توانایی زیادی در بسیج ساختار قدرت به سود خود داشت، جناح سوم خود صدراعظم حاجی میرزا آقاسی بود که به اتکای حمایت شاه، آن دو جناح دیگر را مهار می‌کرد. در سال‌های پایانی پادشاهی محمدشاه، با شورش الهیارخان آصف‌الدوله و فرزندش حسن‌خان سالار و متعاقباً عزل و تبعید شاهزاده بهمن میرزا، جناح دولوها تقریباً از قدرت حذف شدند ولی جناح طرفدار ملک جهان خانم همچنان قدرتمند بودند.

 

با درگذشت محمدشاه در سال ۱۲۶۴ هجری قمری -۱۲۲۷ خورشیدی، قدرت حاجی میرزا آقاسی نیز یک باره زایل شد و حال بقایای اشرافیت فتحعلی‌شاهی در پرتو پشتیبانی ملک جهان خانم آماده قبضه کردن قدرت بودند. ملک جهان خانم در کنار خود، برادرانش و خانات طایفه قوانلو را داشت که دایی‌زادگان آقامحمدخان بودند، افزون براین بازماندگان رجال متقدم قاجاریه از خاندان‌های: هدایت، مستوفی، نوری، سپهر و ایروانی.... همگی در کنار ملک جهان خانم گردآمدند و حتی در دوره انتقالی درگذشت محمدشاه تا رسیدن ناصرالدین شاه به تهران، مجلسی به‌نام مجلس امرای جمهور تشکیل داده و ملک جهان خانم که حال دیگر مهدعلیا خوانده می‌شد را به ریاست مجلس امرای جمهور انتخاب کردند، گویا این رجال دیگر برای شاه جدید و نوجوان یعنی ناصرالدین شاه ۱۶ ساله حسابی باز نمی‌کردند و در خیال خود قدرت را در دستان خویش می‌دیدند، اما ناصرالدین شاه با بقایای دستگاه تبریز عباس میرزایی و شاگردان و یاران قائم مقام مرحوم، به تهران می‌آید و در نخستین گام، یکی از بازماندگان مکتب تبریز یعنی میرزا تقی‌خان فراهانی را به صدارت عظمی انتخاب کرد.

 

ناصرالدین شاه با انتخاب میرزا تقی‌خان خود را از شر سرسپردگی مادر و اشراف نجات داد و در عوض بر اقتدار دولت مرکزی تأکید کرد. میرزا تقی‌خان بهترین انتخاب برای ناصرالدین شاه بود، او نیز همچون سلف خود حاجی میرزا آقاسی هیچ پایگاه اشرافی خاصی نداشت و داخل زد و بندهای درباری نبود و تنها به شاه وفاداری داشت، حاجی میرزا آقاسی سیزده سال کابوس اشراف بود ولی حال میرزا تقی‌خان کابوسی بزرگتر بود زیرا او افزون بر اینکه مانند حاجی به شاه وفادار بود با اشراف به مراتب از حاجی سختگیر‌تر بود، میرزا تقی‌خان قدرت شاه جوان را تثبیت کرد و اشراف را مهار کرد و همچنین  دست به اصلاحاتی گسترده زد که قدرت اشراف را تهدید می‌کرد، ناصرالدین‌شاه در همه این موارد حامی و پشتیبان او بود اما دو نقطه ضعف، امیرکبیر را از چشم شاه انداخت.

 

ناصرالدین‌شاه برخلاف سنت صدها ساله شکل گرفته در تاریخ ایران، نخستین شاهی بود که دست از کور کردن رقیبان و مدعیان سلطنت برداشته بود، اما امیرکبیر با وجود این لطف شاه، بازهم مدعی و رقیب سلطنت یعنی شاهزاده عباس میرزا ملک آرا برادر شاه را مورد حمایت ویژه خود قرار داده بود، از سویی دیگر امیرکبیر به شاه بسیار سختگیر بود در جایی به او تلنگر می‌زند و در واقع به نوعی او را تحقیر می‌کند که اگر من نباشم چگونه شاهی می‌کنی؟ در جایی دیگر نقل است که به او پیشنهاد کشتن مادرش را می‌دهد، در این شرایط ناصرالدین‌شاه که با هوش فطری خویش میرزا تقی‌خان را برکشیده بود تا اشراف و حتی مادرش را مهار کند از خود میرزا تقی‌خان احساس خطر کرد و در سال ۱۲۶۸ هجری قمری – ۱۲۳۰ خورشیدی با تحریک اشراف ناگزیر به عزل وی شد. در مرحله پس از عزل امیرکبیر نیز، یک رخداد مهم دیگر سند تبعید او را امضا کرد، روس‌ها برای حمایت از میرزا تقی‌خان مداخله کردند و این مداخله خشم شدید شاه را برانگیخت و بدین ترتیب میرزا تقی‌خان بکلی از چشم شاه افتاد. در تحولات بعدی، دسیسه‌های اشراف راه را برای کشته شدن میرزا تقی‌خان هموار کرد و بدین ترتیب ایران از یک وزیر کاردان و لایق محروم گردید. اما ناصرالدین‌شاه تسلیم قدرت اشراف گردید و نماد آنان یعنی میرزا آقا خان نوری را به صدارت انتخاب کرد.

 

هفت سال پس از کشته شدن میرزا تقی‌خان، ناصرالدین‌شاه به توصیه‌های وی مبنی بر سلطنت با اراده خود عمل کرد، میرزا آقاخان را عزل کرد و خود بدون دخالت کسی به سلطنت ادامه داد. سال‌های بعدی سلطنت ناصرالدین‌شاه با تردید وی در میانه ادامه سنت حکمرانی ایرانی و اصلاحات همراه بود و بدین ترتیب ایران دوران ناصری اصلاحاتی مهم را به خود دید که امیرکبیر پیشگام آن بود اما این اصلاحات به سرانجام نهایی نیز نرسید و در میانه عزم و تردید و در برابر انبوه مشکلات و تنگناها عقیم ماند.

اتمام حجت امیرکبیر با ناصرالدین‌شاه+ عکس


مجموعه ارزشمندی از اسناد مربوط به "میرزا تقی خان فراهانی" معروف به امیرکبیر، در مرکز اسناد آستان قدس رضوی نگهداری می‌شودکه از این مجموعه تعداد چهار برگ سند معتبر با مهر و دستخط اوست.


اتمام حجت امیرکبیر با ناصرالدین‌شاه+ عکس

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سالم حسین زاده سورشجانی، سرپرست اداره اسناد این سازمان با بیان این مطلب گفت: این اسناد مربوط به سالهای 1264 و 1268 هجری قمری است که امیر کبیر صدراعظمی ایران را در زمان ناصرالدین شاه قاجار برعهده داشته است.

وی افزود: یکی از اسناد، نامه شخصی امیرکبیر به "ناصرالدین شاه" قاجار در سال 1267 قمری است که در آن به صراحت عنوان شده "با امروز و فردا کردن و طفره رفتن کار سلطنت پیش نمی‌رود".

سرپرست اداره اسناد آستان قدس رضوی اظهار کرد: سند دیگر نامه‌ای با مهر امیرکبیر مربوط به اعزام "میرزا موسی مستوفی"؛ از مستوفی های امور دیوانی کشور، به خراسان است. در این نامه امیرکبیر خطاب به وزیر خراسان؛ "محمد ناصرخان سردار پیشکار و وزیر خراسان " مسئولیت امور دیوانی خراسان قدیم را به میرزا موسی مستوفی سپرده و سفارش وی را به وزیر خراسان کرده است. دو سند دیگر نامه‌ای با دستخط و مهر امیرکبیر درباره نیروهای نظامی است که در زمان شورش سالارالدوله فرزند "آصف الدوله" در خراسان که سه سال به طول انجامید، نوشته شده است.

حسین زاده تصریح کرد: یکی از این اسناد مربوط به نامه امیرکبیر به مباشران دیوانی و حاکمان شهرهای مسیر تهران – مشهد در سال 1266 قمری است که در آن امیرکبیر دستور تامین سیورسات و حقوق نیروهای نظامی که از قزوین به خراسان در حرکت بودند را داده است. در نامه دوم امیرکبیر به مباشران و حاکمان شهرهای مسیر تهران- مشهد دستور داده است که جیره و سیورسات و حقوق نیروی سواره نظام شاهسون به فرماندهی "صفرعلی خان" را تامین کنند.

وی با اشاره به غنای مرکز اسناد آستان قدس رضوی اظهار کرد: وجود 13 میلیون برگ سند تاریخی دوره صفویه تا عصر حاضر در مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شهر مشهد را به قطب سندپژوهی و پژوهش‌های تاریخی تبدیل کرده است.