مصلح آگاه

مصلح آگاه

امیرکبیر شجاعانه در مقابل نفوذ سلطه بیگانه که مشکل اساسی کشور بود ایستاد . مقام معظم رهبری
مصلح آگاه

مصلح آگاه

امیرکبیر شجاعانه در مقابل نفوذ سلطه بیگانه که مشکل اساسی کشور بود ایستاد . مقام معظم رهبری

امیرکبیر و گسترش دانش پزشکی و بهداشت همگانی

هر چند، تاکنون، درباره خدمات ارزنده و اصلاحات امیر کبیر، کتاب ها و مقاله های متعددی در ایران منتشر شده، با این همه راجع به نقش او، در گسترش دانش نوین پزشکی و بهبود بهداشت همگانی، آثار مستند و جداگانه یی به زبان فارسی، در دسترس نیست. این نوشتار، ابتدا، تاریخچه کوتاهی از چه گونگی پیدایش دانش نوین پزشکی در اروپا را بیان می کند، سپس، با اشاره به وضع بهداشت و درمان در عصر قاجار، به شرح اجمالی خدمات امیر کبیر، در این زمینه می پردازد. خدماتی که حدود صد و پنجاه سال پیش از این انجام شده است و نشانه وطن خواهی، احساس مسؤلیت و اندیشه پیش رو امیر کبیر است.
تاریخ انتشار : 1396/10/6
بازدید : 363
منبع : مجله حافظ - دی 1384 - شماره 22 , عزیزی، محمد حسین

پزشکی در دوره رنسانس و پیدایش طب نوین در اروپا

دوره نوزایی (رنسانس)، از ابتدای سده چهاردهم تا سده هفدهم میلادی، به تدریج در سرتاسر اروپا، گسترش یافت. [1]در این دوران، پزشکی نیز، علی رغم رکود و بی تحرکی خود در سده های میانه، رونق تازه یی یافت. [2]اساس پیشرفت پزشکی در دوره رنسانس، نهضت کالبدشناسی (علم تشریح بدن انسان) بود. پیدایش صنعت چاپ (حدود سال 1450 میلادی )، انتشار و مبادله بین المللی متون پزشکی را آسان ساخت. ویل دورانت، افزایش شمار بیمارستان ها، ارتقای سطح بهداشت همگانی و نظارت قانونی بر کار پزشکان را از مهم ترین دستاوردهای پزشکی، در دوره رنسانس، برشمرده است. با این همه، در آن زمان هنوز متولّیان پزشکی، با معضل بیماری های همه گیر رو به رو بودند و همه گیری های کشنده یی مانند وبا، طاعون و سفیلیس پزشکان را به مبارزه می طلبید، و پزشکان آن دوره، دریافتند که دیگر طبّ بقراطی (سده پنجم و چهارم پیش از میلاد) و جالینوسی (129 تا 199 پس از میلاد) نمی تواند پاسخگوی این بحران ها باشد. [3]از این رو، نیاز به دگرگونی در پزشکی، بیش از پیش، احساس می شد و همین، سبب بروز دگرگونی و نوآوری، در این عرصه گردید و سرانجام، در سایه نوآوری، اختراعات و کشفیات گوناگون، دانش نوین پزشکی، در حدود سال های 1800 تا 1850 م در اروپا، شکل گرفت. [4]

پزشکی و بهداشت همگانی در ایران عصر قاجار

در ایران، اما، دوران نوزایش ادبی و فرهنگی، از اواخر سده سوم هجری، برابر با اواخر سده نهم میلادی، آغاز شده بود. به طوری که ایران، تا شش سده بعد، بر شکل گیری تمدن اسلامی، تأثیر شگرفی بر جای گذاشت. [5]این دوره در ایران، تقریبا مصادف با عصری بود که می توان آن را«دوران طلایی پزشکی ایران» نیز نامید. (قرن نهم تا چهاردهم میلادی) و در همین دوره طلایی پزشکی ایران بود که دو چهره برجسته تاریخ طب ایران یعنی رازی (850 -932 م) و ابن سینا (980-1037 م) درخشیدند[6] و تا سده های بعد، آثار آن ها، در مغرب زمین، مورد استفاده بود. اما، متأسفانه به دلایل گوناگونی، این دوران شکوفایی پزشکی در ایران، تداوم نیافت. در واقع، عصر نوین در غرب، با شروع حکومت صفویان در ایرن (907-1148 ه. ق. برابر با 1502- 1736) آغاز شده بود. [7]، [8]و هر چند ایرانیان به تدریج، با آمدن پزشکان خارجی به ایران، از دوره صفویه به بعد، کم کم با پزشکی نوین آشنا شدند، اما در عصر صفوی، تحوّل چندانی در زمینه پزشکی رخ نداد و به گفته زنده یاد دکتر زرین کوب در دوره صفویان، «پزشکی با وجود فایده عملی آن توسعه یی نیافت و گه گاه حتا در خارج از اعتبار و ذهنیات عامه هم با تمسک به سحر و دعا، انجام می شد». ایشان هم‏چنین می افزایند که با وجود کشف اروپای نوین توسط ایرانیان در عهد صفوی «حاصل این کشف و سود و زیانی که از آن عاید شد، در عهد قاجار ظاهر گشت». [9]پس از پایان حکومت صفویه، به ترتیب سلسله های افشار و زندیه بر سر کار آمدند و سرانجام با سقوط زندیه، در اواخر قرن هجدهم میلادی، قاجاریه، به قدرت رسیدند. [10]

دکتر ویلم فلور، درباره ساختار جمعیت و وضع شهرنشینی، در ایران عصر قاجار، می نویسد: «جمعیت ایران، در سال 1800 میلادی، حدود پنج میلیون نفر و در سال 1900، نزدیک به نه میلیون نفر بوده است. در ابتدای سده نوزدهم، جمعیت شهرنشینان ایران، از حدود 7% کم تر بوده است، اما این رقم، تا سال 1900 بیش از دو برابر شده و به 18% رسیده است. در آن زمان، سه شهر بزرگ ایران جمیعتی بیش از صد هزار نفر داشته اند، شامل تهران (حدود 280000 نفر)، تبریز(حدود 200000 )و اصفهان (نزدیک به 100000). در چند شهر بزرگ دیگر نیز، میزان جمیعت پنجاه هزار نفر یا بیش تر بوده است. در سال 1900 میلادی، جمعیت ساکن روستاهای ایران حدود پنج میلیون نفر بوده، که مجموعا این عده، در بیش از سی هزار روستای کوچک و بزرگ زندگی می کرده اند و دسترسی به این روستاها، فقط از طریق راه های خاکی امکان پذیر بوده است. درباره میزان مرگ و میر و از کارافتادگی ناشی از بیماری ها در دوره قاجار، آمار دقیقی در دست نیست. گیلبار، میزان مرگ و میر را، بیش از سی در هزار و میزان تولد را، بین 40 تا 50 در هزار ذکر کرده است، از این رو، رشد سالانه جمعیت در نیمه دوم سده نوزدهم در ایران عصر قاجار، حدود یک در صد بوده است. ارقام نشان می دهد که میزان مرگ و میر کودکان شیرخوار در آن زمان، از پنجاه درصد بیش تر بوده است و به علت شیوع زیاد بیماری های مختلف، بیش تر کودکانی که به دنیا می آمدند، می مردند.

در ایران عصر قاجار، بیماری های مختلفی شایع بوده است. برای نمونه، بیماری مالاریا (تب نوبه) که از مهم ترین بیماری های بومی دوران قاجار بوده است و در همه کشور، بویژه در خط ساحلی کناره خزر (گیلان، مازندران و استرآباد) شایع بوده است. در استان های کشور مانند خراسان، آذربایجان، کردستان، کرمانشاه، همدان و خوزستان نیز مالاریا شایع بوده و منطقه کناره خلیج فارس نیز، به شدت آلوده بوده است. نبود بهداشت همگانی و مسأله آب ها، از عمده ترین عوامل ابتلا به مالاریا در روستاها بوده است. در نقاطی از ایران، به قدری پشه ناقل مالاریا (آنوفل) زیاد بوده است، که آن مناطق خالی گردیده بود. [11]سیریل الگود، در کتاب خود، از یک همه گیری وبا، در سال 1829 که ابتدا در تهران پس از آن یک سال بعد در تبریز بروز کرده بود، خبر داده است. وی می نویسد که در همان سال، دوباره این بیماری در تهران شایع شد و پس از آن به قزوین، کاشان و اصفهان هم گسترش یافت. در پاییز همان سال نیز، بیماری طاعون در تبریز شیوع یافت و حدود سی هزار نفر تلفات داشت. به روایت الگود در سال 1846 میلادی، دوباره بیماری وبا در تهران شایع شده است. او همچنین سال 1852 را برای ایران سال شومی ذکر کرده است. زیرا در آن سال تمامی مرکز ایران در معرض وبا قرار گرفته، به علاوه در شیراز زلزله مهیبی رخ داده و بالاخره، سراسر کشور مورد هجوم ملخ قرار گرفته است. الگود می نویسد که سال 1861، نخستین سال از سال های قحطی بزرگ، در آن دوران بوده است. [12]

اقدامات امیر کبیر در زمینه پزشکی نوین و بهبود وضع بهداشت همگانی (16، 49)

مهمترین اقدامات در دوره کوتاه صدارت امیر کبیر عبارتند از:

1-تأسیس دارالفنون

از مهم ترین اقدامات ارزنده امیر کبیر که سبب دگرگونی در پزشکی ایران نیز شده است، تأسیس دارالفنون است. درباره اهمیت این اقدام، مطالب زیادی گفته شده است. در کتاب قبله عالم، ناصر الدین شاه قاجار، دکتر امانت، درباره این اقدام امیر کبیر می نویسند: «میرزا تقی خان در سفر خود همراه خسرو میرزا به سن پترزبورگ و سپس همراه ناصر الدین شاه در سال 1245 ه. ق. به ایروان، پاره یی آرا درباره لزوم اصلاحات را در ذهن پرورد که در طول چهار سال اقامتش در ولایتی دور افتاده در شرق آناتولی عثمانی بیش از پیش شد. حتا، اگر دانش میرزا تقی خان را از اصلاحات غیر مستقیم به سبک غربی بدانیم، تردید نیست که او ضرورت انجام تحولاتی فراگیر در زمینه امور دیوانی، نظامی، مالی، قضایی و تعلیم و تربیت را به خوبی احساس می کرد. [13]زنده یاد دکتر زرین کوب نیز می نویسد: «بین اقدامات عمده یی که میرزا تقی خان بدان دست زد و در واقع مبنای بخش عمده یی از اصلاحات مدنی و اداری بعد از او شد، اقدام عاجل او برای تأسیس یک مدرسه عالی نظام، مهندسی و طب به نام دالفنون بود که برای آن معلمانی هم از اتریش، ایتالیا و فرانسه استخدام کرد». [14]دکتر آدمیت نیز تأسیس دارالفنون را حاصل مجموع اندوخته های امیر کبیر دانسته است. [15] گفتنی آن که، دارالفنون ایران بیست سال پیش از دارالفنون ژاپن افتتاح شد و سه سال بعد از برپایی دارالفنون عثمانی در اسلامبول، تأسیس شد. [16]امّا، متأسفانه، هنگامی که دارالفنون افتتاح شد و استادان اروپایی به ایران آمدند، میرزا تقی خان برکنار و توقیف شده بود. (محرم 1268 5 ق). دارالفنون، در سال 1368 قمری برابر با 1230 شمسی و مطابق با 1851 میلادی، افتتاح گردید. [17]

پیش از تأسیس دارالفنون، آموزش پزشکی در چارچوب فعالیت دانشگاهی در ایران متداول نبود. 19امیر کبیر، برای تأمین اساتید دارالفنون، پیش از تأسیس آن، نماینده ویژه یی به نام «جان داود خان ارمنی»که مترجم زبان آلمانی در وزارت امور خارجه بود، برای استخدام اساتید، به اتریش فرستاد. [18]، [19]علت انتخاب اتریش آن بود که برخلاف انگلستان و روسیه، که در ایران، مقاصد استعماری داشتند، اتریش از قرن شانزدهم با ایران سابقه همکاری داشت و در کارنامه آن کشور هم شواهدی مشابه مطامع انگلیس و روسیه موجود نبود. بدین ترتیب، هفت نفر، برای کار در ایران، به مدت شش سال، به استخدام دولت ایران درآمدند، که در بین آن ها«دکتر یاکوب ادوارد پولاک» معلم طبّ بود که در دارالفنون به تدریس پرداخت.[20] دکتر پولاک (1818-1891 م)، پس از مرگ ارنست کلوله (1818-1855) فرانسوی، که پزشک ویژه ناصر الدین شاه بود، جانشین او گردید (سال 1858). وی، طی سال های 1851 تا 1860، در ایران بود و زبان فارسی را آموخت و با ادبیات و فرهنگ ایران آشنا شد و هنگامی که «مریض خانه دولتی» در سال 1852، م، افتتاح شد. دکتر پولاک، در آن جا به دانشجویان پزشکی دارالفنون آموزش می داد و در همین بیمارستان بود که اولین عمل جراحی سنگ مثانه را، در سال 1854 میلادی انجام داد و جسد یک اروپایی که مرگ او مشکوک بود، کالبد شکافی کرد. افزون بر این ها، کتب پزشکی نیز، تألیف نمود. او نخستین مؤلف کتاب علم تشریح (کالبد شناسی ) در ایران بود. این کتاب، توسط میرزا محمد حسن خان افشار، از شاگردان او، به فارسی ترجمه شد. پولاک، طی اقامت خود به نقاط مختلف ایران مسافرت نمود و بعدها در سال 1865 میلادی، سفرنامه یی به زبان آلمانی منتشر کرد. سفرنامه پولاک به زبان فارسی نیز ترجمه و با عنوان سفرنامه پولاک، «ایران و ایرانیان» منتشر شده است [21]، [22]، [23]، [24] جانشین دکتر پولاک، در دارالفنون دکتر«یوهان لویی شلیمر» هلندی بوده است. شلیمر، از مهم ترین و معروف ترین پزشکان اروپایی آن دوران است. او، پیش از تأسیس دارالفنون (1851 )به ایران آمده بود و در رشت مقیم بود و در نواحی طالش به معالجه و مطالعه جذامیان اشتغال داشت. شلیمر تا سال 1283 ق در دارالفنون تدریس می کرد و پس از آن، به طب خصوصی پرداخت. [25]وی، یک کتاب لغت نامه و دایرة المعارف طبی نگاشت و زبان فارسی را آموخت تا بهتر بتواند دانشجویان را تعلیم دهد. اصطلاحات تشریحی و مطالعات او درباره برخی درمان ها و ذکر برخی باورها و روش های طب قدیم ایران، بسیار شایان توجه است. [26]بین سال های 1854 تا 1875، کتاب های نوین پزشکی توسط چهار تن از اساتید اروپایی دارالفنون (تولوزان، آلبو، پولاک و شلیمر) تألیف گردید، که بیش ترین سهم مربوط به دکتر شلیمر هلندی ست. [27]

هرچند، با تأسیس مدرسه دارالفنون، فن طب نوین، بیش تر رواج یافت، [28]اما با مخالفت هایی نیز روبه رو گردید. برای نمونه الگود می نویسد: «مدافع و قهرمان مکتب قدیم طب، میرزا بابا شیرازی «ملک الاطباء»، در کتاب خود به نام رساله جوهریه بر علیه استعمال داورهای فرنگی و روش های درمانی غرب که استادان خارجی به دانشجویان جوان پایتخت القا می کردند، به انتقاد پرداخت». [29]بعد از سال 1880 میلادی، بیش تر آموزش پزشکی توسط پزشکان ایرانی که از دارالفنون یا دانشگاه های فرانسه فارغ التحصیل شده بودند، صورت می گرفت. برخی از این پزشکان عبارتند از: میرزا سید علی (مدرس طب سنتّی)، میرزا احمد طبیب کاشانی (مدرس طب سنتّی)، میرزا تقی خان انصاری (مدرس طب غربی)، میرزا رضا (مدرس طب غربی)، میرزا کاظم محلاتی (شیمی)، میرزا ابو القاسم حکیم باشی (مدرس طب سنتی)، میرزا علی دکتر معتمد الاطباء (مدرس طب غربی) ، میرزا حسین دکتر (مدرس طب غربی )، دکتر ابو الحسن خان بهرامی (مدرس طب غربی را به دانشجویان سال دوم می آموخت)، میراز محمد دکتر کرمان‏شاهی (مدرس طب غربی و رئیس یکی از بیمارستان های عمومی)[30] با تأسیس دارالفنون، دانش نوین پزشکی، به ایران راه یافت و به رسمیت شناخته شد. مدت تحصیل دانشجویان ابتدا هفت سال و پس از آن به پنج سال تقلیل یافت. دانشجویان ملزم بودند که یک زبان خارجی (فرانسه، انگیسی یا روسی) بیاموزند.[31]

پس از قتل امیر کبیر، میرزا نصر اله خان نوری، معروف به میرزا آقا خان، ملقب به «اعتماد الدوله» که از جمله کسانی بود که در قتل امیر کبیر دخالت داشت، جانشین او شد. زنده یاد دکتر زرین کوب در این باره نوشته اند: «با آغاز صدارت اعتماد الدوله، اصلاحات اداری و اجتماعی امیر کبیر، که متضمن تأمین و ترقی و تجدد بود، متوقف شد. حتا برنامه هایی در جهت مخالف آن اصلاحات طرح گشت. حاصل هفت سال صدارت میرزا آقا خان، توسعه نفوذ روس و انگلیس شد و رشوه و فساد در همه کارها، خلل پدید آورد». ایشان افزوده اند: «با آن که آشنایی با علوم، فیزیک ریاضی، طب و مهندسی اروپایی بعد از تأسیس دارالفنون تهران حاصل شده، عدم اعتقاد اولیای امور، به ضرورت تحولی هم‏پای آن تحولات در نظامات مدنی، که تمام این علوم و صنایع جدید در پرتو آن نضج و کمالی یافته بود، مانع از رشد کامل این علوم و صنایع در ایران گشت». [32]دکتر امانت نیز می نویسند که (دو دستاورد دیگر امیر کبیر علاوه بر تجدید قشون و اصلاح امور مالی)، مدرسه دارالفنون و نشریه رسمی دولت، وقایع اتفاقیه، هر چند پس از او برجا ماند، ولی، این ها هم دچار همان بی نظمی و آشفتگی بود که دامن‏گیر اکثر نوآوری های اروپایی عصر ناصری بود». [33]به هر حال، دارالفنون که به همت امیر کبیر تأسیس شد، بر نظام فکری و اجتماعی ایران تأثیر مثبت گذارد. دکتر آدمیت، در این زمینه، چنین نوشته است: «دارالفنون به عنوان یک بنیاد فرهنگی نو، در سه جهت اصلی، در هیأت جامعه ایرانی تأثیر بخشید. یکی از نظر تحول عقلانی، اگرچه تعلیمات دارالفنون مقدماتی بود، چون در محیط نیمه خلأ فکری زمان انعکاس یافت، ارزش آن از لحاظ کیفیت به مراتب مهم تر از کمیت آن است. با نشر اصول علمی جدید، نقص تعالیم پیشینیان تا اندازه یی آشکار گردید و دانسته شد، که قسمت زیادی از آموخته های گذشته، پایه اش بر آب است و قسمت دیگر آن ناقص و نارسا. دوم، این که از نخستین سال گشایش دارالفنون، معلمان، به نگارش کتاب های تازه یی پرداختند که به دستیاری مترجمان و شاگردان به طبع رسید و بر اثر آن دانش غربی، میان طبقه وسیع تری از اجتماع، شناخته شد. از این نظر، دارالفنون دریچه یی به سوی جهان معرفت نو برپا کرد. سوم، آن که با گذشت زمان، از فارغ التحصیلان آن مدرسه صنف تازه یی به وجود آمد. این طبقه به روشنفکری گراییدند و از میان آن ها عناصر نوجو و ترقی‏خواهی برخاستند که در تحول فکری دو نسل بعد، اثر گذاشتند »[34]

در زمینه پزشکی رشته طب دارالفنون سبب شد که بعدا در زمان احمدشاه، یعنی تقریبا هفتاد سال بعد از افتتاح دارالفنون، در سال 1297 شمسی، مدرسه طب دارالفنون مستقل شود. سپس مدرسه طب، به عنوان هسته اولیه دانشکده پزشکی تهران عمل کند که در سال 1313 شمسی گشایش یافت. [35]

2-مایه کوبی آبله

استاد دکتر آدمیت در کتاب امیر کبیر و ایران می نویسد: «آبله کوبی از زمان فتحعلی شاه به ایران آمد. دکتر کورمیک انگلیسی، پزشک عباس میرزا رساله یی در باب بیماری آبله نوشت که منتشر گردید. اما قانون مایه کوبی عمومی را میرزا تقی گذارد [36]دکتر پولاک هم می نویسد: «چون امیر کبیر به افزایش جمعیت مملکت علاقه مند بود، علیه بیماری آبله کارها کرد. آبله کوبی را در سرتاسر ایران مرسوم ساخت. رساله یی در این باب از زبان انگلیسی به فارسی به ترجمه رسانید و چاپ کرد و آبله کوبانی با حقوق کافی به ولایت فرستاد. [37]دکتر فلور نیز در پژوهش خود، به نقل از منتظم ناصری، در این باره نوشته است که: «امیر کبیر در دوره صدارت خود (1848 - 1851 )، اقدامات بهداشتی مختلفی از جمله مایه کوبی انجام داد و کتاب کرومیک را که درباره مایه کوبی آبله بود؛ تجدید چاپ کرد». فلور می افزاید: «در سومین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه، مقاله یی درباره بیماری آبله و نیاز برای اقدامات مهار کننده آن، نگاشته شده است» و به روایت دکتر پولاک، در آن دوران بیش تر کودکان در تهران علیه آبله واکسینه شده بودند. متأسفانه، پس از مرگ امیر کبیر، تمام برنامه های بهداشتی او متوقف یا ناکارآمد گردید. به طوری که دکتر پولاک از ادامه مایه کوبی منع گردید و در گیلان نیز، در دهه 1850 میلادی، برخی به مخالفت با مایه کوبی پرداخته و آن را متوقف کردند. [38]دکتر آدمیت می نویسد: «میرزا محمد علی خان دبیر مهام خارجه، در نامه 28 ذیقعده 1267 ق به کارگزار استرآباد می نویسد: روزنامه آبله کوبیدن استرآباد را که فرستاده بودید، به نظر خداوندگاری امیر کبیر رسید، بسیار تحسین کردند و مجددا تأکید اکید فرمودند که در این باب، نهایت اهتمام به عمل آید». ای مطلب می رساند که امیر به این کار هم رسیدگی کرده است. [39]

3-تأسیس بیمارستان نوین در عصر قاجار

در ایران، ایجاد بیمارستان به سبک بیمارستان هایی که در کشورهای اروپایی وجود داشت، در دوره ناصر الدین شاه آغاز شده است. [40]پس از بازگشت شاه از سفر اول فرنگستان، بیمارستانی به نام «مریض خانه دولتی» در تهران برپا شد و دکتر میرزا علی اکبر خان نفیسی (ناظم الاطباء)، مأمور آن کار گردید و سال ها ریاست آن بیمارستان را عهده دار بود. این بیمارستان، در سال 1852 میلادی، شروع به کار نمود. دکتر آدمیت می نویسد: «این بیمارستان داروخانه مخصوص هم داشت و در تاریخ جدید، آن نخستین بیمارستان است». [41]بعدا مریض خانه دولتی، در سال 1940 میلادی به «بیمارستان سینا» تغییر نام داد [42]تا سال 1924 میلادی، سه بیمارستان دولتی در تهران موجود بود، که بزرگ ترین آن ها، مریض خانه دولتی بود. [43]دکتر آدمیت می نویسد: «تأسیس مریض خانه دولتی از کارهای سودمند آن زمان بود که بنای آن در 1266 ق آغاز و در ربیع الاول 1268 افتتاح گردید. [44]وی می افزاید: «دکتر پولاک، شاگردان خود را برای آموختن طب به مریض خانه دولتی می برد»[45]

4-نظارت بر کار پزشکان

تا پیش از تشکیل دارالفنون، با وجود آن که قبلا، دانشجویانی برای آموختن پزشکی نوین، به اروپا اعزام شده و به ایران بازگشته بودند، ولی، عملا در وضع پزشکی کشور، تغییر چندانی به وجود نیامده بود و برای تحصیل طب، به جز کتاب قانون ابن سینا و شرح اسباب نفیسی، کتب ویژه یی وجود نداشت. هر کس می توانست بدون مانع، پس از کسب اطلاعات مختصری در طب، خود را پزشک بنامد و به درمان بیماران بپردازد. [46]آدمیت می نویسد: «در 1267 ق قرار بر این گرفت که طبیبان تا تصدیق از معلم طبابت نگیرند، و وقوف و تجربه خود را معلوم ننمایند، اذن طبابت نداشته باشند». [47]تا آن زمان واژه ی«طبیب فوج نظامی» لغت مرسومی بود و کار و عملکرد آن ها تجربی بود. دکتر کازولانی طبق دستور امیر کبیر، بر کار طبیبان، نظارت داشت و به آن ها تصدیق می داد. بعد از مرگ کازولانی، در 1268، ق، دکتر پولاک، جانشین او شد. [48]جمعا، در مدت سلطنت ناصر الدین شاه، حدود 1100 نفر، در دوازده دوره، از مدرسه طب دارالفنون، فارغ التحصیل شدند، که 43 نفر از آن ها، برای تکمیل تحصیلات، راهی غرب گردیدند. [49]تا سال 1924 میلادی در ایران، 235 پزشک ایرانی و خارجی که مدارک آن ها از لحاظ علمی مورد تأیید بود، در ایران به کار اشتغال داشته اند. [50]

5-اقداماتی برای بهبود بهداشت همگانی

فلور، در کتاب خود، یکی از نمونه هایی که وضع بهداشت همگانی آن دوران را، نشان می دهد بازگو می کند: «در سال 1852، برای هر 148 خانواده تهرانی، فقط یک حمام موجود بود. اما در سال 1902، برای هر 89 خانواده، یک حمام وجود داشت که این ارقام 40% افزایش را، در یک دوره پنجاه ساله حکومت قاجار، نشان می دهد، گفتنی آن که تا سال 1920، در شهر عمده یی چون تهران، فروش صابون به چند محل محدود بود، که از مجموع 21 فروشگاه، 16 فروشنده صابون در بازار بودند. شست و شوی لباس ها نیز به علت کم آبی، به خوبی انجام نمی شد. [51]از جمله اقدامات امیر کبیر برای ارتقای سطح بهداشت و آگاهی همگانی در مورد پیشگیری از بیماری های مسری به موارد زیر می توان اشاره نمود. دکتر آدمیت می نویسد: «جزوه قواعد معالجه وبا، غیر از مقاله هایی که در وقایع اتفاقیه نوشته می شد، راجع به چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن به طبع رسید و میان روحانیان و سرشناسان محله های شهر پخش شد و این تدبیر، ارزنده بود؛ [52] مقالاتی که درباره آبله کوبی در روزنامه وقایع اتفاقیه به اطلاع می رسید، که بیانگر مبارزه با این مرض و روشن ساختن افکار عمومی، بود؛ [53]در زمان صدارت امیر کبیر، اعلامیه یی در وقایع اتفاقیه، به تاریخ 19 ربیع الثانی 1267 ق به چاپ رسید که مردم را، به آبله کوبی تشویق می کرد. بدین ترتیب، آبله کوبی به صورت رسمی درآمد. [54]

6-قرنطینه

هر چند نوعی قرنطینه در برخی نقاط ایران (برای مثال در سال 1821 میلادی در شیراز هنگام همه‏گیری وبا و یا حین همه گیری طاعون در 1831 در تبریز)، اجرا می شد، اما هنگامی که در سال 1852 میلادی، وبا گسترش یافت، امیر کبیر دستور داد، سیستم قرنطینه را، در مرز ایران و عراق اعمال کنند. [55]آدمیت می نویسد: «برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی ناخوشی مزبور (وبا)، در مرزها، قاعده گراختین (قرنطین) گزارده شد، که مسافران را چند روز در آن جا نگه دارند. دستور میرزا تقی خان در این موضوع، خاصه حاشیه یی که به خط خود افزوده، قابل توجه است. امیر کبیر برای آن که این قانون، مایه سودجویی مامورین مرزی نگردد، در حاشیه نامه مزبور افزود: مراقب باشید که این عمل مایه مداخل مستحفظین نشود و بنای اذیت و آزار را گذاشته، مترددین را به زحمت نیندازد، بلکه مایه نظم شود. [56]

7-استخدام تعدادی از پزشکان خارجی و اعزام آن ها به برخی شهرها

امیر کبیر تعدادی از پزشکان خارجی را استخدام نمود و آن ها را به مناطق مختلف ایران اعزام کرد. از جمله دکتر شلیمر هلندی را مأمور گیلان کرد و به موجب فرمان صفر 1266 هجری قمری، مواجب او را برای این مأموریت سالی 150 تومان تعیین نمود، هم چنین دو پزشک خارجی دیگر را به شیراز و تبریز با حقوق سالیانه 250 تومان فرستاد. [57]

پی نوشت ها

[1] کوریک، جیمزا، رنسانس، ترجمه آزیتا یاسین، ص 9، انتشارات ققنوس، چاپ سوم، 1382-

[2] محسنی، دکتر منوچهر، جامعه شناسی پزشکی، ص 217، انتشارات طهوری، چاپ پنجم، 1376-

[3] دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج 5، صص. 563-569 ترجمه ابوطالب صارمی، ویراسته محمود صاحب، ابوطالب صارمی و خشایار دیهمی، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم 1367-

[4] ر. ک. منبع 3، ص 22-

[5] لیپست، سیمور مارتین دایرة المعارف دموکراسی، ترجمه فارسی به سرپرستی کامران فانی و نور اللّه مرادی، ر. ک. مدخل ایران، نوشته شیرین هانتر، ترجمه نورا مرادی، از انتشارات کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، 1383-

[6] Brill Oublication. Leiden-Boston. 2004 ،p: 5- Oatterns of Medical Modernization in Nineteenth -Century ، Ebrahim Nejad،H: Medicine،public Health and Qajar State،

[7] علمداری، دکتر کاظم، چرا ایران عقب ماند و اروپا پیش رفت؟، ص 418، نشر توسعه، چاپ ششم، 1380.

[8] معین، دکتر محمد، فرهنگ فارسی، ج 5، ص 1005، انتشارات امیر کبیر، چاپ هفتم، 1364-

[9] زرین کوب، دکتر عبد الحسین، روزگاران، تاریخ ایران، از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، صص 849 و 715، انتشارات سخن، چاپ چهارم، 1381-

[10] Yale University press،2003،p: 49 Kiddie N. R: Modern Iran،Roots and Results of Revolution،

[11] Washington DC،2004- Floor،W: Oublic Health in Qajar Iran،p: 11،Mage Oublishers

[12] الگود، سیریل: تاریخ پزشکی ایران و سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه دکتر باهر فرقانی، ویراسته محمد حسین زمانی، صص 567، 560 و 515، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، 1371-

[13] امانت، دکتر عباس، قبله عالم، ناصر الدین شاه قاجار، ترجمه حسن کامشاد، صص 163-164، نشر کارنامه مهر، 1383-

[14] ر. ک. به منبع 10 ص 806-

[15] آدمیت، دکتر فریدون، امیر کبیر و ایران، ص 353، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم، 1355-

[16] مکی، حسین: زندگانی میرزا تقی هان امیر کبیر، ص 309، انتشارات ایران، چاپ دوازدهم، 1373-

[17] هدایتی، دکتر سید جواد، تاریخ پزشکی معاصر ایران، از تأسیس دارالفنون تا انقلاب اسلامی، ص 35، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی ایران، 1381-

[18] ر. ک. منبع 3، ص 233-

[19] ر. ک. منبع 16-

[20] ر. ک. منبع 18، ص 40.

[21] Oublications of the center tor Middle East Studies Chicago،1977- Issawi C: The Economic History of Iran 1880-1914

[22] ر. ک منبع 18، صص 36-37-

[23] پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاوس جهانداری، صص 5-8، انتشارات خوارزمی، تهران، چاپ دوم، 1368-

[24] میر، دکتر محمد تقی، دایرة المعارف طب سنتی در ایران، ج 2، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران، تهران، 1378-

[25] ر. ک منبع 13، صص 544-555-

[26] محبوبی، اردکانی، دکتر حسین، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، ج 1، صص 277-278، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1378-

[27] ر. ک منبع 12، صص 175-

[28] ر. ک منبع 27، صص 277-278-

[29] ر. ک منبع 13-

[30] ر. ک منبع 12، صص 187-

[31] ر. ک منبع 18، صص 35-38-

[32] ر. ک منبع 10، صص 825-

[33] ر. ک منبع 14، صص 243-244-

[34] ر. ک منبع 16، صص 355-355-

[35] ر. ک منبع 18، صص 57-

[36] ر. ک منبع 16، صص 232-

سعود آب‌پرور: به هنرمندان جوان اجازه واکاوی شخصیت بزرگان ملی را بدهیم

 

مسعود آب پرور: به هنرمندان جوان اجازه واکاوی شخصیت بزرگان ملی را بدهیم

کارگردان سینما و تلویزیون معتقد است هنرمندان وظیفه زدودن غبار از چهره مفاخر کشور را دارند و باید به آن ها اجازه واکاوی در شخصیت این بزرگان ملی داده شود.

 

مسعود آب پرور، کارگردان سینما و تلویزیون در خصوص این کنگره و این شخصیت بزرگ تاریخی اظهار کرد: شایسته است در راستای معرفی مفاخر و چهره های ملی به نسل آینده، چهره این بزرگان را بر اساس واقعیت نمایش دهیم؛ زیرا در عصر حاضر جوانان و نوجوانان ما بیشتر نظاره گر اسطوره ها و شخصیت های بیگانه هستند که در همین راستا باید برای افزایش غرور ملی در میان جوانان به نمایش چهره های بزرگ تاریخی کشور بپردازیم.

وی در ادامه افزود: تا زمانی که اسطوره ها و شخصیت های بلندپایه ایران را به عنوان چهره نافذ تاریخی و فرهنگی به جوانان معرفی نکنیم، انتظار الگو قرار گرفتن این شخصیت های ملی برای جوانان امری بیهوده است و از این رو این کنگره می تواند برای نسل جوان بسیار اثربخش باشد.

این کارگردان تلویزیون و سینما با بیان اینکه وظیفه هنرمندان زدودن غبار از چهره مفاخران کشور است، گفت: در ساخت کارهای هنری نباید تنها به تصویر کشیدن یک بعد از زوایای اخلاقی و شخصیتی بزرگان ملی اکتفا کنیم؛ بلکه با نمایش ابعاد مختلف خصیصه های اخلاقی آنان، اجازه واکاوی در شخصیت این افراد را به جوانان دهیم تا با شناخت درست محاسن اخلاقی بزرگان ملی را الگوی خود قرار دهند.

وی با اشاره به اینکه منورالفکری و پیشرو بودن مهم ترین شاخصه زندگی امیرکبیر است، تصریح کرد: در تمام جوامع، افراد دارای تفکر مدرن و متفاوت در انزوا و تنهایی قرار می گیرند و اغلب اوقات تفکر غالب بر جامعه مانع پیشبرد افکار این افراد می شود، همان گونه که امیرکبیر نیز در پیشبرد افکار و اهداف خود با موانع و مشکلات بسیاری مواجه بود.

این کارگردان سینما درباره زندگی امیرکبیر بیان کرد: امیرکبیر به عنوان یک منورالفکر قربانی تاریکی افکار زمانه خود شد.

آب پرور در پاسخ به این سوال که آیا همتا نداشتن شخصیتی مانند امیرکبیر در زمان حال نشان از تفاوت انسان ها و یا شرایط زمان دارد، گفت: برخی از مسئولان در راه انجام رسالت کاری خود به دلیل عدم هم سویی با حاکمیت، با موانع بسیاری مواجه هستند. از سوی دیگر با توجه به فرآیند جهانی سازی در جهان و جریانات جدید تکنولوژی و اقتصادی برای پیشرفت نیازمند بهره گیری از این جریان ها هستیم که در صورت عدم هم سویی با این فرآیند جهانی سازی شاهد انزوای کشور می باشیم.

وی با اشاره به اینکه قصه گویی و فیلم سازی نقش فراگیر و تاثیر مهمی را در معرفی افراد شاخص و الگو دارد، بیان کرد: اگر با صداقت، منش و روش زندگی بزرگان کشور به تصویر کشیده شود شاهد تأثیرگذاری بر نسل جوان هستیم. برگزاری چنین کنگره هایی یکی از راه های شناساندن مشاهیر است و همچنین با توجه به سبک و ساختار متفاوت هر فیلمساز و در صورت وجود پتانسیل های اقتصادی میتوان با تولید کارهای مختلف، زوایای گوناگون زندگی مشاهیر کشور را به تصویر بکشیم.

امیر کبیر؛کبیرترین امیر ایران/ستاره ای که ظالمانه به خاموشی کشیده شد+تصاویر

سالروز شهادت میرزا تقی خان فراهانی :

امیر کبیر؛کبیرترین امیر ایران/ستاره ای که ظالمانه به خاموشی کشیده شد+تصاویر

اقدامات انقلابی و ملی امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار، سبب شد که درباریان فاسد و خودخواه، از او سعایت کردند تا این که فرمان عزل و قتل امیر کبیر را از ناصرالدین شاه خودکامه گرفتند و او را در حمام فین کاشان به شهادت رساندند.

به گزارش پایگاه تحلیل و اطلاع رسانی صبح زاگرس به نقل از آفتاب جنوب،بیستم دی ماه سالروز قتل میرزا محمدتقی خان فراهانی معروف به امیرکبیر؛ بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران، به فرمان ناصرالدین شاه قاجار است. هرچه نام والای امیرکبیر یادآور اصلاح، پیشرفت، لیاقت و شایستگی است، عزل و قتل او، از جمله خاطرات تلخ و ناگوار حافظه تاریخی مردم ایران به شمار می رود.

چگونگی قتل امیرکبیر ماجرایی قابل تأمل و تأثربرانگیز است که افراد و عوامل بسیاری در آن نقش دارندو اقدامات و برنامه های اصلاحی امیرکبیر به مذاق بسیاری از رجال سیاسی، دیوانیان سنتی، دولت مردان، درباریان و سفارت خانه های خارجی خوش نیامد و از همان آغاز سرناسازگاری با او برداشته و اندک اندک موفق شدند تخم بدگمانی و سوءظن را نسبت به امیرکبیر در دل شاه بکارند.

دشمنان و بدخواهان امیرکبیر

در میان دشمنان و بدخواهان امیرکبیر یک نام از دیگران پررنگ تر و برجسته تر است؛ مهدعلیا؛ مادر ناصرالدین شاه و مادرزن امیرکبیر که سرسختانه و مجدانه در راه سقوط امیر کوشید تا بالاخره موفق به عزل و پس از چندی قتل او درامیرکبیری شد که تلاش های خود را بر برقراری نظم و قانون و به سامان کردن امور متمرکز کرده بود، اصلاحات گسترده ای در زمینه های مختلف به انجام رساند که به سبب ریشه ای و همه جانبه بودن، منافع بسیاری از فرصت طلبان و سودجویان را به خطر انداخت و بسیاری را به دشمنان امیر تبدیل کرد.

در گزارش های وزیر مختار انگلیس آمده است: "برانداختن دولت امیرنظام، بیشتر نتیجه توطئه و نیرنگ اندرون شاه است که در رأس آن مهدعلیا مادر شاه قرار دارد". مهدعلیا که نام اصلی اش ملک جهان خانم است، همسر محمدشاه و مادر ناصرالدین شاه قاجار است. تمامی هم عصران او و نیز نویسندگان و پژوهندگان، مهدعلیا را زنی قدرتمند، بانفوذ و مدیر و مدبر توصیف کرده اند. او در زمان پادشاهی همسرش به سبب بیماری و نیز درویش مسلکی شاه، در امور کشور و مسایل سیاسی و عزل و نصب ها نفوذ و دخالت فراوانی داشت. 

بزرگ مرد کم نظیر تاریخ ایران

با این تفاسیر میرزا تقی خان امیرکبیر ستاره بی نظیر تاریخ ایران زمین دارای روحیه ای اصلاح طلب و عشق عمیق وی به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران، او که مصلحی چنین تشنه اصلاح، سیاستمداری چنان شیفته استقلال و زمامداری چنین خیرخواه ملت، نه تنها در تاریخ دو هزار و چند صد ساله ایران بلکه در تاریخ جهان، کم نظیر و کمیاب است.

"میرزا محمدتقی خان فراهانی"در سال 1222در "هزاوه" از توابع اراک متولد شد،پدرش "کربلایی محمد قربان" در دستگاه میرزا عیسی (میرزا بزرگ) پدر میرزا ابوالقاسم قائم‌‌مقام سمت آشپزی داشت و مادرش "فاطمه‌سلطان" دختر استاد شاه محمد‌بنا از اهالی فراهان بود و خانواده پدری و مادری میرزا تقی خان از طبقه پیشه ور بودند.

هوش سرشار "میرزا محمد تقی" از همان اوان کودکی باعث شد تا قائم مقام دربار او را تحت تربیت و نظر خود داشته باشد، چنان‌که شیوه‌های منشی گری، نامه‌نگاری و صدور احکام دیوانی را از قائم مقام آموخت و تا بدانجا پیش رفت که قائم مقام، تحریر و نگارش پاره‌ای از احکام و نوشته‌های خود را به او محول کرد.

اولین تجربه سیاسی امیرکبیر

اولین تجربه سیاسی میرزامحمدتقی خان همراهی خسرو میرزا فرزند نایب‌السلطنه و هیئت همراه او در سفرش به روسیه تزاری برای عذرخواهی از واقعه قتل گریبایدوف، وزیر مختار روسیه در ایران، بود. اما رفته رفته چنان لیاقتی از خود نشان داد که در اواخر دوران سلطنت فتحعلی‌شاه در دستگاه "محمدخان زنگنه" امیرنظام و پیشکار آذربایجان وارد خدمت شده و به فاصله کوتاهی وزیر نظام آذربایجان گردید و "امیرنظام" لقب دادند.

اندکی بعد او به همراه «ناصرالدین میرزا» که ولیعهد بود، عازم روسیه شد و در ارمنستان (ایروان) با نیکلای اول تزار روسیه ملاقات کرد. از دیگر ماموریت‌های مهم او می‌توان به نمایندگی دولت ایران در کمیسیون صلح "ارزنه الروم" اشاره کرد که بلاخره پس از 4 سال اقامت در عثمانی، قرارداد صلح با عثمانی به امضا رسید و باعث شد که امیرنظام بیش از پیش مورد توجه و تفقد محمد شاه قرار گیرد.

پس از فوت محمد شاه، امیر نظام به واسطه انس و الفتی که با ناصرالدین میرزا پیدا کرده بود، مقدمات و اسباب بر تخت نشستن ناصرالدین شاه را فراهم آورد و در ۱۴ شوال ۱۲۶۴ سلطنت ناصرالدین شاه را اعلام کرد و خود عهده دار منصب صدارت اعظم شد. به همین سبب، علاوه بر لقب "امیر نظام"، به لقب  "امیر کبیر" و "اتابک اعظم"نیز مفتخر شد.

اقدامات امیر کبیر پس از صدارت

 امیر کبیر بلافاصله پس از صدارت، اصلاح امور سیاسی، امنیتی، مالی، اقتصادی و فرهنگی را در پیش گرفت که از شاخصترین آنها، ایجاد امنیت، پایان دادن به شورش‌ها، اصلاحات مالی، فرهنگی و از همه مهمتر، کاهش نفوذ و دخالت بیگانگان اعم از روس و انگلیس بود.او در گام نخست، امور دستگاه سلطنت را سامان بخشید و با کنترلی که بر اعمال و رفتار دیوانیان، شاهزادگان، خاندان سلطنت، رجال و صاحبان قدرت و غیره اعمال ‌کرد، اصلاحات گسترده ای در امور اداری کشور به عمل آورد و از این طریق توانست با ریشه‌کن کردن بسیاری از مفاسد اداری و مالی، در اداره امور کشور نظمی نو پدید آورد.

 مجموعه اقدامات اصلاحی و سازنده او، چنان بر اعتبار و عزت او نزد ناصرالدین شاه افزود که وقتی در زمان صدارت از همسر اول خود جدا شد، تنها خواهر تنی خود را به همسری او درآورد. "ملک‌زاده خانم" ملقب به "عزت‌الدوله"، دختر محمد شاه و مهد علیا بود که در زمان عقد 16 سالهبود،فداکاری‌های عزت الدوله در دوره تبعید و روزهای پایانی زندگی امیرکبیر، خواندنی و درخور ستایش است.

اصلاحات داخلی در زمینه اعتلای فرهنگ، تنظیم اقتصاد و تطهیر عرصه سیاست کشور، اقدام در جهت احیای دین و بسط عدالت در سطح جامعه، مبارزاتش در جهت قطع نفوذ اجانب و استعمارگران، و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، ریشه کن نمودن فقر که طی سه سال و اندی صدارت میرزا تقی‌خان امیر کبیر انجام گرفت، همه قابل تحسین است.

تاسیس دارالفنون

هرچند امیرکبیر اقدامات فراوانی در دوره کوتاه صدارت خود انجام داد که می توان از تأسیس دارالفنون ، نشر علوم جدید ،ترویج صنایع جدید ، فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران ، ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی ، ایجاد روزنامه و انتشار کتب، مبارزه با فساد (که چون مرضی مزمن در همه شئون زندگانی ایران رخنه کرده بود) ، تقویت بنیه اقتصادی کشور، استخراج معادن ، بسط کشاورزی و آبیاری ، توسعه تجارت داخلی و خارجی، کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور ، تعیین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی، اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه، ایجاد امنیت و استقرار دولت ، تنظیم و سر و سامان دادن به قشون ایران ، ایجاد کارخانه‌های اسلحه‌سازی ، اصلاح امور قضایی ، تأسیس چاپارخانه ، تاسیس بیمارستان وئدیگر اقدامات نام برد.

در استحکام اخلاقی او تردید نیست، و مظاهر عینی آن گوناگون است. یک جنبه اش اینکه در عزمش پایدار بود. نویسنده صدرالتواریخ که زیر نظر اعتمادالسلطنه این کتاب را پرداخته می گوید: "این وزیر هم در وزارت مثل نادر شاه بود.... هم مانند نادر عزم ثابت و اصالت رأی داشته است". در موردی که نماینده انگلیس خواست رأی امیر را عوض کند، خود اعتراف دارد که "... سعی من و کوشش نماینده روسیه، و تلاش مشترک ما همه باطل است. کسی نمی تواند میرزا تقی خان را از تصمیمش باز دارد".

درستی و راست کرداری امیرکبیر

برهان استقلال فکر او همین بس که در کنفرانس "ارزتةالروم" بارها دستور حاجی میرزا آقاسی را که مصلحت دولت نمی دانست، زیر پا نهاد. شگفت اینکه حتی امر محمد شاه را نیز نادیده می گرفت و آنچه را که خیر مملکت تشخیص می داد، همان را می کرد. بی اثر بودن پافشاری های روس و انگلیس و عثمانی در رأی او، جای خود دارد. اما یک دندگی بی خردانه نمی کرد. حد شناسی از خصوصیات سیاسی اوست و چون می دید سیاستی پیشرفت ندارد، روش خود را تغییر می داد.
    
درستی و راست کرداری از مظاهر دیگر استحکام اخلاقی اوست؛ از این نظر فساد ناپذیر بود. قضاوت وزیر مختار انگلیس این است: "پول دوستی که خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است". به قول رضاقلی خان هدایت که او را نیک می شناخت: "به رشوه و عشوه کسی فریفته نمی شد"و نیز دکتر پلاک اتریشی می نویسد: "پولهایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت؛ خرج کشتنش شد".
    
واتسون می نویسد: "امیر نظام به آسانی به کسی قول نمی دهد. اما هر آینه انجام کاری را وعده می کرد، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را متحقق شمرد". امیر خود به این خصلت خود می بالید. به قول نویسنده صدرالتواریخ "از برای حکم خود ناسخ قرار نمی داد. هر چه می گفت بجا می آورد، به هیچ وجه حکم او ناسخ نداشت".


    

روزى که امیر کبیربسیارگریست
    
سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود.
    
هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند، امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند.

روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.

    

چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند.
    
امیر با صداى رسا گفت: "و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند".
 برخورد سخت امیرکبیر با فرقه بابیه 

امیرکبیر مردی دیندار بود ،وی در فرائض دینی به هیچ وجه متعصب و خشک نبود و برخلاف بیشتر رجال متدین آن زمان، روشن بینی و خوش فکری خاصی در اعتقادات دینی خود داشت. او چون می دید که خرافات وارد دین مبین شده و رعایت احکام اسلامی سست گشته است، در راه اعتلای وضع مذهبی کشور گام های بلندی را برداشت ،امیر معتقد بود که باید با مهربانی و محبت با اقلیت های دینی برخورد شود، تا آنها را از دامان دولت روس و انگلیس رها سازند، ولیکن در برخورد با فرقه بابیه که فرقه ای ضاله بود، با شدت عمل به محو آن اقدام کرد.

در نامه هایی که به شاه نوشته است، میزان اعتقاد مذهبی او مشخص می شود؛"احوال این غلام... ‏خوب است، در بالاخانه به قدر یک ساعت مشغول قیام و قعود هستم".امان از ماه رمضان که قوه تحریر و تقریر هر دو را برده است."«فدَوی دو روز است روزه می گیرد[حالم] نه خوب است نه بد، راهی می رود"."إن شاءالله شما مشغول عیش و ما نوکرها مشغول تعزیه داری سیدالشهداء می‏شویم"."چون در مجلس تعزیه مشغول دعاگوئی وجود مبارک پادشاهی بود، نتوانست از روی دقت جواب عرض نماید".دو یا سه روز قبل از عاشورای سال ۱۲۸۶ (چند روز قبل از عزلش) در نامه ای به ناصرالدین شاه می نگارد:"امیرنظام در خانه خود مشغول زیارت عاشوراست".

حضور امیر کبیر در روضه سید الشهداء

این ها و نامه های دیگری با این مضمون از او، نشانگر اعتقاد والای او به مذهبش می باشد، چنانچه اشاره به نماز، روزه و رفتن به روضه سید الشهداء و...‏ کرده است ،افزون بر ویژگی های دینی، منش رفتاری و ویژگی های اخلاقی هر فرد، ساخته دوران پرفراز و نشیب زندگی اوست. خانواده ای که در آن تولد یافته است، دوستانی که هم بازی اش بوده اند، معلمانی که تربیتش کرده و مردمانی که با او سروکار داشته اند، همگی بر شخصیت انسان اثرگذارند.

امیر از نگاه بیگانگان

منشی سفارت انگلیس در تهران، شخصیت امیر و کردارش را چنین توصیف می کند:" ...امیر نظام به کلی فراتر از آن بود که کسی بتواند او را به رشوه بفریبد. روزها و هفته ها می گذشت که از بام تا شام کار می کرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس می دانست. دشواری ها و نیرنگ ها نیز او را از کار، سست و دل سرد نمی ساخت. اگر امیر نظام در همه نقشه هایش کام یاب نگردید، کاستی از دانایی و نیروی کارش نبود؛ تقصیر از آنان بود که در یاری او کوتاهی کردند".

یکی از مستشاران انگلیسی می گوید: "از خصلت های ناپسند ایرانیان، "مداخل" است. این واژه به گوش ایرانیان بسیار خوشایند است. مأموران دولت تنها با مداخل خوش حال می شوند. مقرری آنان، چندان مورد توجه نیست و تنها مداخل یک شغل است که تمام حواس آنان را به طرف خود جلب می کند... میرزا تقی خان، کسی نبود که اسم مداخل و رشوه پیش او برده شود. این مرد بی طمع، تمام اصول و رشته های ناپسند را برهم زد و از بین برد و ارتکاب آن را به کلی ممنوع کرد".

توطئه انگلیسی ها

سفیر انگلستان چندین بار به امیر پیشنهاد رشوه داده بود، ولی امیر، هیچ کدام را نپذیرفت و همین موضوع، خشم سفیر را برانگیخت. سفیر بارها گفته بود: "پول هایی که برای رشوه به امیر پیشنهاد کردند و ایشان نپذیرفت، صرف کشتن وی کردند." سرانجام نیز دسیسه های انگلیس و جیره بگیرانش در دربار، بزرگ مردی را به کام مرگ فرستاد که شهادتش، مُهر ننگی بر پیشانی دشمنان زد و زندگی اش، سند افتخاری شد در دستان ملت.

عد وابستگی به بیگانه

ایران، سال های فراوانی را به یاد دارد که بیگانگان به سرمایه های ملی آن دست اندازی و در سرنوشت ایرانیان دخالت می کردند. دوران قاجارها نیز با زورگویی های انگلستان و روسیه همراه بود. میرزا تقی خان امیرکبیر از مخالفان گسترش نفوذ تاراج گرانه بیگانگان در ایران بود. او حامی استقلال ملی بود و در برابر خواسته های نابجای بیگانگان، سرسختانه مقاومت می کرد. ازاین رو، می کوشید از دادن هرگونه امتیازی به این کشورها پرهیز شود.

ایجاد رابطه با کشورهایی همچون اتریش، ایالات متحده، فرانسه و آلمان، سیاست دیگری برای محدود کردن وابستگی به دو دولت انگلستان و روسیه بود. یکی از نمایندگان انگلیس می گوید: "سعی من و کوشش نماینده روسیه و تلاش مشترک ما، همگی باطل است. کسی نمی تواند میرزا تقی خان را از تصمیمش بازدارد".

تلاش برای سربلندی کشور

میرزا تقی خان امیر کبیر مدت ۳ سال و دو ماه و بیست وهشت روز صدر اعظم ناصر الدین شاه قاجار را برعهده داشت و در همین مدت توانست منشا خدمات فراوانی برای کشور شود.اقدامات امیرکبیر مخالفت‌های فراوانی را از بیرون و حتی درون دربار به دنبال داشت اما امیرکبیر بی توجه به مخالفت‌ها به تغییرات زیر بنایی واساسی برای پیشبرد کشور پرداخت. ناظم الاسلام کرمانی معتقد است که "امیرکبیر یکی از کسانی بود که سبب شد مردم ایران در راه تمدن قدم گذارند".

توصیفات امام(ره) و مقام معظم رهبری از امیرکبیر

" سال بدى بود براى اینکه مفتضح شد هیئت حاکمه؛ مفتضح شد دستگاه جبار؛ و ما نمىخواستیم. ما نمىخواهیم که مملکت ما در خارج معرفى بشود که همچو عناصر خبیثى سرِکارند؛ ما نمىخواستیم این را. ما مىخواهیم که مملکت ما از آن نقطه اولىاش تا آن آخرش، جورى باشند، طورى سلوک بکنند که مایه افتخار یک مملکتى باشد. بگویند آقا، ما امیرکبیر داریم ..."(بخشی از بیانات حضرت امام(ره) علیه رژیم ستمشاهی در مسجد اعظم قم، در تاریخ 12 اردیبهشت سال 1342 )

"یکى از نام هاى داراى افتخار در تاریخ ما ، به همان اندازه اى که واقعیت دارد ،امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم مى شود سه سال وقت خیلى زیادى است. همه  کارهایى که امیرکبیر انجام داده و همه  خاطرات خوبى که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمى نیست - وقت خیلى زیادى است به شرط این که از همه  این وقت به نحو درست استفاده شود."(بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ 1383.3.27)

"امیرکبیر که یک چهره  ماندگار در تاریخ ماست و واقعاً کارهاى بزرگى هم کرده، همه  حکومت او سه سال بود؛ یعنى یک سال از مدتى که بناست على العجاله شما در این مسئولیت مشغول باشید، کمتر است؛ اما آن قدر این کار، مهم و بزرگ و جدى بود که تاریخ امیرکبیر را فراموش نمى کند؛ والّا قبل از این که بیاید در رأس صدارت قرار بگیرد و بعد که به کاشان تبعید شد، دیگر چیزى در پرونده  او وجود ندارد."( بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای هیئت دولت در تاریخ 1384.6.8)

مقام معظم رهبری نیز در شهریورماه 96 درجمع دولتمردان نیز با تأکید بر گذشت سریع زمان و لزوم بهره گیری هرچه بیشتر و صحیح از لحاظ دوران چهارساله مسئولیت، خاطرنشان کردند:"این مدت برای انجام کارهای اساسی، زمان کمی نیست همچنانکه امیرکبیر در دوران سه‌ساله صدارت خود، کارهای مهمی کرد که اکنون کشور به فعالیت هایی از آن جنس نیاز دارد".رهبر انقلاب اسلامی در ادامه، توصیه هایی خطاب به رئیس جمهور و اعضای دولت دوازدهم بیان کردند که «داشتن نیت الهی برای خدمت به مردم به عنوان بندگان خدا و حل مشکلات آنها»، و «انس با قرآن و دعا» اولین توصیه ایشان بود.

سناریوی یک توطئه

امیرکبیر که استقلال ایران را جان تازه‌ای بخشیده بود و اقتدار دولت مرکزی را به رخ جهانیان کشیده بود، مورد حسد و دشمنی بسیاری قرار گرفت. دولت‌های خارجی استعمارگر به‌ویژه روس و انگلیس از دشمنان اصلی او بودند. همچنین دشمنان و عوامل داخلی براندازی او یعنی درباریان ناراضی، شاهزادگانی که از تعدیل مواجب ضرر کرده بودند، سیاسیونی که در دولت‌های پیشین سیاست‌های حکومتیشان با شکست روبرو شده بود و نسبت به موفقیت‌ها واصلاحات امیرکبیر حسادت داشتند همگی زیر لوای مهدعلیا مادر شاه جمع شدند و به تحریک شاه  و دسیسه علیه او مشغول شدند.

سرانجام استبداد ذاتی حکومت قاجار که اقتدار و ارزش اجتماعی فرد دیگری غیر از مستبد حاکم را تاب نمی‌آورد سبب شد تا این توطئه‌ها موثر واقع شود و شاه نتواند اقتدار و شکوه امیر را تحمل کند. ناصرالدین شاه به تحریک اطرافیانش ابتدا تلاش کرد از اختیارات امیر بکاهد بنابراین او را کمتر به دربار احضار می‌کرد و دستخط‌های خود را مستقیما خطاب به دیگران می‌نوشت. کم کم عرصه چنان بر امیر تنگ شد  که طی نامه‌ای از شاه خواست که  نیت اصلی خود را آشکار کند تا امیر هم بدان‌ها گردن نهد! پس از کشمکش‌های سیاسی بین شاه و امیر سرانجام شاه در ۲۲ آبان سال ۱۲۳۰ حکم عزل امیر از صدارت صادر شد. 

امیر در ۲۹ بهمن ۱۲۳۰ از تمام خدمات دولتی‌اش محروم و تبعید شد و سپس شاه فرمان قتل امیرکبیر را که خطاب به حاج علی خان مراغه‌ای حاجب الدوله معروف به "آقا علی"بود ،صادر کرد.وقتی حاج علی خان با همراهانش به باغ فین رسیدند علی اکبر بیک چاپار دولتی، منتظر بیرون آمدن امیر از حمام بود تا جواب نامه مهدعلیا به عزت الدوله را بگیرد. فراشباشی با ماموران خود وارد حمام شدند و راه ورود و خروج حمام را بستند. سپس فراشباشی فرمان شاه را به او اعلام کرد. امیر خواست همسرش عزت الدوله را ببیند و یا وصیت کند اما اعتماد السلطنه به او این اجازه را نداد. پس امیر به دلاکش دستور داد تا رگ‌های هر دو بازویش را بزند. 

خاکسپاری امیر در کربلا

امیر را ابتدا در کاشان دفن کردند. چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزت‌الدوله او را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز می‌شد به خاک سپردند.به این ترتیب ایران یکی از لایق‌ترین و مصلح‌ترین افرادش را که بسیار در پیشرفت و نظم و سامان دادن به مملکت تاثیرگذار بود را از دست داد تا بار دیگر دیکتاتوری پادشاهی به راه تاریک خود ادامه دهد. 

 نقشی بر دیوار

لحظه ای که امیر روی صحن حمام فین نشسته بود و فوران خون خویش را تماشا می کرد، مانند همیشه آرام، متین و در تفکری عمیق بود. ناگهان همچون فردی که چیزی به یاد آورده، از جا برخاست و دست خون آلود خود را بر دیوار گذاشت؛ گویا می خواست چیزی بنویسد. شاید امیر به یاد مرگ مربی خود " یعنی قائم مقام"  افتاده بود که او نیز به دست محمدشاه ترور شده بود و در لحظه جان دادن بر دیوار نگارستان نوشت:روزگار است این که گه عزت دهد، گه خوار دارد.

عده ای گفته اند که امیر نیز بر دیوار، متنی نوشت، ولی خوانده نشد و برخی گفته اند که خوانا هم بوده، ولی به نفع خاندان قاجار نبوده و آن را محو کرده اند. یک اروپایی که به ایران سفر کرده بود، گفته است که جمله لا اله الا الله بر دیوار نوشته شده بود.از تمام شایدها که بگذریم، آنچه می توان به یقین گفت، سخن کُنت دوگوبینوی فرانسوی است. او می نویسد:"به هر حال، اگر بخواهیم پی ببریم که آن نقوش چه بوده یا در مضمون آن خط چه نوشته، می توانیم بگوییم که مُهر بدبختی دولت و ملت ایران بوده که بر پیشانی کشور نقش می بست و سند ننگ تاریخی و ابدی دوران سلطنت ناصرالدین شاه بود که برای همیشه در صفحات تاریخ به یادگار می گذاشت".

امیر کبیر،کبیرترین امیر ایران

این درحالی است که سالهاست که نامش بر تارک اصلاحات ایران می‌درخشد؛ امیر کبیر، میرزا محمدتقی خان فراهانی که در مدت کوتاه صدارت 39 ماهه خود، چنان تحولات شگرفی را در نظام فرهنگی و سیاسی ایران ایجاد کرد که به جرات می‌توان گفت نظیر آن در تمام ادوار تاریخ ایران به چشم نمی‌خورد.اعتلای فرهنگ، بهبود اقتصاد و تطهیر عرصه سیاست کشور، اقدام در جهت احیای دین و بسط عدالت در سطح جامعه، مبارزاتش در جهت قطع نفوذ اجانب و استعمارگران، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، ریشه کن نمودن فقر و بسیاری دیگر از اقداماتی که نتیجه آن تا امروز روز زندگی ایرانیان پابرجاست، نام او را نه تنها در ایران، که در تمام جهان پر آوازه و کم نظیر نموده است.

  نتایجی که می توان از فعالیت های امیر کبیر گرفت

1ـ ترویج فرهنگ علم آموزی و لو شده از غربی ها که این هم سفارش دینی ماست (انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال) و استفاده‌ی بهینه از همان علم در کشور و روی پای خود ایستادن و همان چیزی که امروز مقام معظم رهبری در مورد آن فرمودند، اقتصاد مقاومتی و متکی نبودن به غرب.

2ـ استفاده بهینه از موقعیت هایی که توسط مسئولیتی که نصیب ما می گردد، همانطوری که می‌بینیم امیرکبیر از این موقعیت سه ساله خود کلی اثر ها و کارهایی انجام داده که به یادگار مانده است. همانطوری که مقام معظم رهبری در اشاره به کارهای امیر کبیر او را الگویی برای مسئولین اشاره می‌کنند که 4 سال در مقابل 3 سال امیرکبیر با آن همه خدمت مدت کمی نمی باشد.

از جمله دغدغه های هر فرد در طول زندگی نامی ماندار برای خود بجا گذاشتن است که می توان از این جمله افراد به امیر کبیر نام برد که در مدت سه سال، خدمات بسیاری به جامعه عقب افتاده زمان ناصرالدین شاه انجام داده و می‌شود او را الگویی برای مسئولی که قصدش استفاده از ظرفیت های داخل بوده و همچنین استفاده بهینه از مدت مسئولیتش برای خدمت نام برد، که در پایان نیز مزد زحماتش را با نوشیدن شربت شیرین شهادت دریافت و تکمیل نمود.

چهره امیرکبیر در سینما و تلویزیون 

نقش شخصیت امیرکبیر در تلویزیون و سینمای ایران توسط بازیگران مختلفی ایفا شده است.در فیلم "ناصرالدین شاه آکتور سینما"،  داریوش ارجمند بازیگر نقش امیرکبیر بود.در مجموعه تلویزیونی "امیرکبیر"، سعید نیکپور در نقش امیرکبیر بازی کرد.در مجموعهٔ تلویزیونی "سلطان صاحبقران" ساخته علی حاتمی، نقش امیرکبیر را ناصر ملک‌ مطیعی بازی کرده است.در مجموعه تلویزیونی "سال‌های مشروطه" در سال ۱۳۸۸ ساخته محمدرضا ورزی،  محمد صادقی نقش امیرکبیر را بازی کرد.

انتهای پیام